رأی شعبه دیوان عالی کشور
پیرو گزارش و رأی شماره 957000222-95/6/16 این شعبه و ارجاع پرونده به دادگاه صادرکننده رأی فرجام خواسته جهت رفع نقص مذکور در رأی مرقوم پرونده به شعبه نهم دادگاه تجدیدنظر استان اصفهان ارسال گردیده این شعبه به دفتر شعبه چنین دستور داده است اقدامات دادگاه پس از صورتجلسه وقت نظارت مورخ 94/7/20 در پرونده بدل ضبط گردیده که لازم بوده منضم به سابقه اصلی شود در جهت اجرای تصمیم دیوان موضوع دادنامه شماره 000222-95/6/28 با حفظ بدل اصول مستندات صورتجلسه فوق العاده 94/8/11 (رأی دادگاه) و دادنامه و صورتجلسه فوق العاده 95/2/9 و رأی و دادنامه منضم به پرونده اصلی با رفع نقص پرونده به دیوان عالی کشور ارسال شود پرونده پس از دستور ریاست محترم شعبه به شرح فوق با پیوست نمودن تصویر قرار منع تعقیب مورخه 93/7/20 بازپرسی شعبه اول دادگاه عمومی و انقلاب کاشان و برگ استکتابی االف. ف. و قرارداد وکالت آقای م.ز. و خانم م.ق. با آقای ن. س.ر. و خانم ها س.، ش.، آ.، ف. و ر. همگی س.ر. و برگ تحقیق از آقای م.ز. و خانم م.ق. و وکیل خانم ا. آ. و قرارداد دادخواست فرجامی خانم ف. س.ر. از دادنامه شماره 99400777-94/8/23 مبنی بر خارج از مهلت بودن فرجام خواهی مشارٌالیها و دادنامه شماره 94100777-94/8/23 که در وقت فوق العاده مورخه 94/8/11 صادر گردیده و دادنامه شماره 940777-94/8/23 چنین صادر گردیده در مورد تجدیدنظرخواهی آقای ن. س.ر. با وکالت آقای ف.ر. و م.خ. از دادنامه شماره 1129-91/12/24 شعبه اول دادگاه عمومی حقوقی کاشان که متضمن حکم حجر خانم ا.آ. فرزند م. با قید شروع زمان حجر از 86/11/23 می باشد با این توضیح که این دادگاه به حکایت دادنامه صادره به شماره 529 مورخه 92/5/26 دادنامه مزبور را تأیید نموده و با فرجام خواهی فرجام خواه شعبه دهم دیوان عالی کشور به شرح دادنامه شماره 00209 مورخه 93/4/7 حکم صادره را نقض و رسیدگی مجدد را به این دادگاه محول نموده است دادگاه در تاریخ 93/8/25 با تشکیل جلسه و کسب اظهارات طرفین و توجه به دلایل تقدیمی از طرف آقای م.ا. به وکالت از خانم س.، ش.و ر. س.ر. فرزندان م. که به شماره ... مورخ 93/8/26 ثبت لوایح گردیده و توجه به لایحه ثبت شده ... مورخ 93/9/1 از سوی وکیل تجدیدنظرخواه به انضمام مستندات پیوستی و لحاظ محتویات پرونده های استنادی به شماره 940937 دادگاه عمومی کیفری 102 شهرستان کاشان و اجرائی و 930349 شعبه اول بازپرسی دادسرای عمومی و انقلاب که گزارش آن تهیه و ضمیمه پرونده است و امعان نظر در مفاد دادنامه مرجع شعبه دهم دیوان عالی کشور تجدیدنظرخواهی را وارد تشخیص زیرا متعاقب تاریخ اعلامی شروع حجر خانم الف. ف.به حکایت پرونده های استنادی و انتخاب وکیل و حضور در دفترخانه اعمالی را انجام داده که دلالت بر سلامت عقل دارد از جمله امضاء قرارداد واگذاری زمین معوض به تاریخ 90/4/17 و عرضحال به اداره آموزش و پرورش به تاریخ 91/4/1 که امضاء وی به گواهی سردفتر نیز رسیده و اعطای وکالت به وکلای دادگستری که سایرین از روثه مرحوم م. س.ر. نیز مداخله داشته و معترض حجر وی نشده اند و اظهارات سردفتر اسناد رسمی شماره 26 نیز به عنوان مطلع نیز مؤید این مطلب است که نامبرده علائمی دال بر اختلال حواس نداشته وکلای دادگستری به اسامی م.ق. و م.ز. و ح.ن. نیز چنین گواهی را بنا به درخواست تجدیدنظرخواه اعلام و اظهار نموده اند از طرفی نظریه پزشکی قانونی به شماره 326 مورخ 91/5/4 (کمیسیون پزشکی قانونی متشکل از 5 نفر کارشناس دلالت بر این دارد که نامبرده جنون نداشته و مبتلا به ضعف شدید قوای شناختی ناشی از کهولت سن بوده که هر چند قید شده قادر به مداخله و تصمیم گیری در امور مالی و زندگی خود نیست و ناتوانی وی در انجام امورش حداقل از 86/11/22 محرز است لیکن با مستندات دعوی و مندرجات پرونده مغایرت داشته خاصتاً اینکه از تاریخ اعلامی 91/1/29 درخواست حجر انجام نشده شرح عرضحال نیز قید شده حجر وی «بیش از ده سال»; برمی گردد و نظر پزشکی قانونی حتی در قسمت «... ضعف شدید قوای شناختی ...»; به دلیل اینکه شروع به لحاظ سیر تدریجی و ماهیت بیماری اعلام شده دقیقاً مشخص نیست ولی ناتوانی وی را از تاریخ 86/1/22 محرز دانسته و لیکن مستند به دلیل و مدارک بالینی نبوده و با اوضاع و احوال قضیه مطابقت نداشته قابل اکتفاء و تحیت نبوده و حجر وی برای دادگاه احراز نمی گردد مستنداً به ماده 358 آئین دادرسی مدنی ضمن نقض دادنامه تجدیدنظرخواسته حکم به رد درخواست حجر خانم ا.آ. فرزند آ. صادر و اعلام می گردد این رأی در تاریخ 94/9/30 به وکیل خانم ها س. و ر. و ش. س.ر. ابلاغ شده در تاریخ 94/10/20 از رأی مذکور فرجام خواهی نموده ضمن لایحه پیوست ضمن بیان مطالب تکراری به مضمون و پرداختن فلسفه حجر و سیر قضائی پرونده اشعار داشته استدلال دادگاه مبنی بر اینکه نظریه کمیسیون پزشکی قانونی مستند به دلیل و مدرک بالینی نبوده و این استدلال با ماهیت و نوع بیماری عامل حجر در پرونده حاضر یعنی آلزایمر در تعرض کامل است زیرا خاصیت و ماهیت بیماری آلزایمر که نشانی از کهولت سن و عارضی است یک بیماری تدریجی است و روانی تحلیل برنده و پیش رونده در بستر زمان است که دوره شروع و دوره حاد دارد که حسب نظر علمای پزشکی با گذشت عمر تغییراتی در مغز رخ می دهد از حیث فیزیکی باعث کوچک شدن مغز و از بین رفتن سلول های مغزی شده از حیث حقوقی شخصی دچار آلزایمر می شود به دلیل از دست دادن سلول هایی از مغز و عدم تمرکز فکری بر امور و نیز فراموشی حاد و مکرر درخصوص موضوعات مختلف حتی قادر به شناخت بستگان درجه اول خودش نیست که مسلماً در معرض سوءاستفاده قرار می گیرد ... که در این پرونده دادگاه حتی به نظریه کمیسیون های پزشکی قانونی هم اکتفاء نکرده اند با توجه به مصاحبه و معاینه شخص بیماری توسط پزشکی قانونی و گواهی شماره 2/3/م/27240 مورخه 91/4/10 پزشک قانونی کاشان (پیوست شماره 2) و حضور شخص بیمار در محل پزشکی قانونی اصفهان در دو مرتبه و انجام مصاحبه تخصصی با وی وجود سوابق بیمارستانی MRI و سی تی اسکن های متعدد و پاسخ مرکز پزشکی قانونی در تاریخ 91/7/2 که از سوی پزشک معالج اعلام گردیده که بیمار در تاریخ 84/5/4 به مطب مراجعه داشته که علائم فراموشی را داشتند در این روز ادعا می شد که از یک سال قبل از مراجعه فراموشی شروع شده است (پیوست شماره 4) در این گواهی به نحو کامل و مبسوط وجود تمام علائم آلزایمر در شخص بیمار خانم ا.آ. در سال 1383 یعنی سه سال قبل از تاریخ حجر در نظر پزشکی قانونی تشریح شده (پیوست شماره 5) با توجه به هفت برگ از اوراق بیمارستانی در مرکز تصویربرداری پزشکی بیمارستانی بیمارستان دی تهران (پیوست شماره 6) و تأیید مجدد و اوراق پزشکی فوق در تاریخ 86/12/3 در مرکز تصویربرداری پزشکی شفای تهران MRI مغز صورت می گیرد که در تشخیص این MRI توضیح داده شده که «آتروفی مغزی به همراه کانون های متعدد کوچک فوکال گلیوتیک با میکروواسکولر قدیمی در ماده سفیدپری و نتریکولر و سانتروم سمی اووال دو طرف دیده می شود»; (پیوست شماره 7) و با توجه به گواهی متخصص اعصاب و روان دکتر گ.ع. در تاریخ 90/10/19 «خانم ا.آ. در حال حاضر DAT (آلزایمر پیشرفته) دارد که براساس شواهد موجود پیشرفت بیماری از سال 86 شروع گردیده این احتمال وجود دارد که شروع علائم زورتر هم باشد نامبرده از سه سال قبل هوشیاری لازم را نداشته است قبلاً هم کاملاً پسرفت پیدا کرده است (پیوست 9) با توجه به سابقه درمان و نسخه های داروهای مصرفی ... مسلم است با همه این مدارک پزشکی عدم مستندات بالینی که در رأی آمده به وجود مستندات خدشه ای نمی رساند خانم ف.ن. در سال 86 درپی ایست قلبی علاوه بر حاد شدن مشکلات مغزی وی از این تاریخ و بی حسی کامل دست چپ وی تا پایان عمر علائم بیماری آلزایمر وی را مشهودتر کرده است اما پزشکان به جای اعلام شروع حجر از سال 83 تاریخ حجر را سال 86 یعنی زمان ایست قلبی و سکته مغزی ... تعیین کردند و به همین دلیل در سطر پایانی نظریه کمیسیون پزشکی قانونی قبل از اعلام تاریخ حجر برای تاریخ 86/11/23 از کلمه (حداقل از 86/11/23 زمان ایست قلبی و سکته مغزی) یعنی سال 83 این نظریه از جهت تاریخ حجر مورد اعتراض موکله قرار گرفت که متأسفانه مورد پذیرش قرار نگرفته است دادگاه بدوی حکم حجر را با توجه به دلایل و مستندات صادر کرده اگر نیازی به استماع اظهارات مطلعین و شهود می دید می توانست با صدو قرار استماع شهادت شهود این امر را اجابت نماید ایضاً بی توجهی دادگاه به دلایل بسیار مهم در پرونده های استنادی که کاشف از حقایق بیماری بوده است. با توجه به اینکه تاریخ تشکیل پرونده حجر از سال 91/1/29 می باشد و علت آن را قبلاً ذکر کردم اما جالب اینکه یکی از پرونده های استنادی کلاسه 880299 شعبه سوم بازپرسی کاشان که در آن پرونده خانم ا.آ. و آقای ن. س.ر. (شخص معترض به حجر) به عنوان اصحاب پرونده مداخله داشته اند شخص بازپرس محترم متوجه وضع حاضر خانم ف. از حیث درک و فهم و قدرت ادراک می شوند و حتی در آن پرونده آقای ن. س. به بیماری و وضع خاص مادرش ناشی از کهولت سن صراحتاً اشاره می نماید که در 4 صفحه به پیوست های شماره 11 جلب می نماید ضمناً جهت ملاحظه نامه شماره 2/3/2/179 مورخه 90/1/14 پزشکی قانونی در پاسخ به درخواست بازپرس شعبه سوم کاشان (پیوست شماره 12) در پیوست های شماره 14 چهار صفحه از صورتجلسه مورخه 93/4/31 پرونده کلاسه 900548 شعبه سوم بازپرسی کاشان جهت ملاحظه تقدیم می شود که گوشه ای در نحوه مداخله وکالت وکلای محترم مورد اشاره در دادنامه معترض ٌعنه به عنوان گواه توصیف می شود که خلاصه ای از آن بدین شرح است در سطر پایانی صفحه دوم از وکیل شکات آقای ز. در این خصوص هیچ اشاره ای به قرار صادره از این شعبه نداشته و فقط به قسمتی از اظهار نظر کارشناسی که می توانسته در جهت اثبات ادعای موکلینش بهره برداری قضایی نماید اشاره نموده است و آن هم بند چهارم اظهار نظر کارشناس منتخب و الحاق در محدوده عدد 3 و جای بسی تعجب است که موارد اشاره شده در دیگر بندها که حکایت از عدم قطعیت اظهار نظر در برخی از موارد مطرح شده در قرار صادره این شعبه است از چشم وکیل پوشیده مانده است لازم به ذکر است که در حالی در دادنامه معترض ٌعنه به اظهارات آقای ز. و همسر ایشان خانم ق. استناد شده و نهایتاً به همین استناد رأی به سود آقای ن. س. صادر شده که آقای ز. علاوه بر وکیل دادگستری و انتخاب آقای ن. س. وکیل مدنی اصطلاحاً وکالت کاری فرجام خوانده را نیز دارد (پیوست شماره یک) مطلب بسیار مهم دیگر اینکه پس از تشخیص بازپرس شعبه سوم بازپرسی کاشان و معرفی خانم ف. به پزشکی قانونی و اعلام تشخیص حجر وی طی نامه ...مورخ 94/1/1 پزشکی قانونی کاشان بدیهی است که پروند ه ای در اداره پزشکی قانونی به نام مشارٌالیها تشکیل شده است متعاقباً پرونده ای در دایره سرپرستی کاشان به جریان می افتد که به علت مداخله قضایی آقای ن. س. در پرونده های کیفری مطروحه در شعبه سوم بازپرسی و حتی اعلام وضع خاص روحی و روانی مادرش ناشی از کهولت سن وی آقای ن. س. از تشکیل پرونده در دایره سرپرستی برای وضعیت حجر مادر مطلع بوده است زمانی که اینجانب م.ا. به وکالت از خانم س. س. اقدام به تقدیم درخواست حجر نمودم متوجه جریانی بودن این موضوع و در واقع مسبوق به سابقه بودن آن شدم و خلاصه آن به شرح گزارش دادیار محترم دایره سرپرستی کاشان به تاریخ 92/4/4 مضبوط در پرونده حاضر می باشد (پیوست شماره 14) که در گزارش دادیار سرپرستی در پرونده کلاسه 910286 س اعلام می گردد (پرونده با تقاضای فرزندان نامبرده تشکیل شده است و در جریان پرونده م.ا. به وکالت از س. س. موضوع حجر را مطرح نموده و سپس آقای ن. س. حاضر و اعلام می کند که تقاضای صدور حکم خانم ا.آ. را دارم به دلیل اینکه ممکن است وضعیت وی موجب تضییع حق وی شود و سپس اعلام می نماید که تصمیمات متخذه به وی ابلاغ شود) حتی پس از حصول نظر به کمیسیون پزشکی قانونی (کمیسیون اول) شخص آقای ن. س. تقاضای تعیین وی به عنوان قیم قانونی مادرش را می نماید که حتی در ذیل نظریه مذکور، دادیار محترم به کلانتری مربوطه دستور می دهد (درخصوص محجور ضمن تحقیقات کلانتری راجع به محجوران به کلانتری محل اقامت وی ارسال در ضمن درخصوص قیمومت و رضایت با عدم رضایت سایر افراد خانواده نسبت به فرد متقاضی نیز مورد بررسی قرار گیرد (پیوست شماره 15) که کلانتری مربوطه مراتب را صورتجلسه نموده (پیوست شماره 16) اقدامات سوء آقای ن. س. در تضییع حقوق خواهرانش فرجام خواهان ها به نحوی است که با سوءاستفاده از وکالتنامه هایی که از خانم ا.آ. گرفته است تمام اموال این بانوی محترم را به نام خودش منتقل می نماید هیچ حقی برای فرجام خواهان ها قائل نیست از جمله این اقدامات اینکه فقط در تاریخ 88/6/31 به موجب سند رسمی شماره ... دفترخانه 291 کاشان اقدام به انتقال یک درب باغ در قسمت شرقی خیابان باغ شاه فین کاشان به شماره ... فرعی از ... اصلی به نام خودش نموده است در همان روز در همان دفترخانه اقدام به انتقال حق و سهم مشارٌالیها از قناتین ناجی آباد به نام خود نموده است (پیوست شماره 17 و 18) در مورخ 88/5/10 اقدام به انتقال ششدانگ باغ و زمین متصل به هم و قلعه و ابنیه متصل به آن ها به شماره 2 فرعی ... به نام خود نموده (پیوست شماره 19) و انتقال منزل شخصی آن مرحومه به خودش (پلاک های ... و .... فرعی از یک اصلی بخش 2 کاشان) که میلیاردها تومان ارزش همین قطعات بوده ده ها قطعه و املاک دیگر را هم می توان اضافه نمود آقای ن. س. از موقعیت خود به عنوان تنها فرزند ذکور خانواده با سوءاستفاده از وکالتنامه هایی که از محجور در دست دارد اقدام به انتقال این املاک به نام خود می نماید. تقاضای نقض رأی فرجام خواسته را دارم وکیل فرجام خوانده به شرح لایحه پاسخیه پیوست پرونده اشعار داشته دادگاه با توجه به مدارک و مستندات موجود در پرونده ضمن احراز سلامت عقلی خانم ا.آ. نظریه کمیسیون های پزشکی قانونی را درخصوص ناتوانی او در انجام امور خویش از تاریخ 86/11/22 مغایر با مستندات و مندرجات پرونده تشخیص داده و دادنامه تجدیدنظرخواسته را نقض حکم به رد درخواست حجر خانم ا.آ.صادر نموده است هیچیک از وکلای فرجام خوان ها مطالب جدیدی جز آنچه که در مراحل رسیدگی مطرح شده بود بیان نکردند و در رد واقعیت های موجود مذکور در پرونده که مبین سلامت عقلی و عدم محجوریت خانم ا.آ. است مطالب مفید و مدلل و قابل ترتیب اثر نگفته اند ادعای تخلف دفترخانه اسناد رسمی کاشان در تنظیم اسناد رسمی متعدد با حضور و امضاء بانوی نامبرده و تخلف وکلای دادگستری به قبول وکالت از مشارٌالیها در زمان هائی ادعای حجر او مطرح می باشد گذشته از آنکه مبتنی بر دلیل نیست در هیچ مرجع صالحه ای مربوط مطرح و ثابت نشده است از طرفی فرجام خواهی احد از فرجام خواهان ها به نام خانم ف. س. ضمن اینکه متکی به دلیل نبوده به جهت خارج از مهلت بودن رد گردیده با توجه به اینکه حسب مدلول ماده 1210 قانون مدنی اصل بر عدم حجر افراد بالغ می باشد خلاف آن به طریق مستقل و ادله معتبر قانونی ثابت می گردد ضعف قوای شناختی ناشی از کهولت سن به کیفیتی که در نظریه کمیسیون پزشکی قانونی با قید تصریح به اینکه خانم ا.آ. جنون ندارد از موجبات حجر محسوب نمی شود مضافاً اینکه بانوی نامبرده از سال 1387 به شرحی که در پرونده منعکس است با حضور در سازمان ها و ادارات دولتی، مراجع رسمی قانونی ... درخواست هائی را مطرح نموده و اسنادی را امضاء نموده است که مفاد و مندجات آن ها تماماً حاکی از قدرت شناخت او از خوب و بد و سود و زیان اعمال خویش می باشد جالب اینکه در بیشتر موارد فرزندان مشارٌالیها از جمله متقاضی اولیه صدور حکم حجر وی خانم س. س.ر. حضور داشته و اسناد مربوطه را امضاء نموده است مجموع اقداماتی که خانم ف. در زمان حیات و بعد از تاریخ مندرج در نظریه پزشکی قانونی 86/11/23 انجام داده مشروحاً در لایحه همکار محترم آقای ف.ر. بیان شده است ... تقاضای ابرام رأی فرجام خواسته را دارم در لایحه دیگر با پیوست نمودن رونوشت مصدق و سند رسمی شماره ... مورخه 86/12/23 دفتر اسناد رسمی 657 تهران اعلام داشته مندرجات متن و حاشیه سند مزبور حکایت از آن دارد خانم ا.آ در تاریخ 87/7/11 با حضور در دفترخانه اسناد رسمی یاد شده وکیل خود خانم رویا س.ر. که دخترش نیز می باشد از انجام مورد وکالت عزل نموده که مدرک دیگری است که دلالت بر غیر واقع بودن نظریه کارشناسی کمیسیون پزشکی قانونی درخصوص بانوی نامبرده و عدم مطابقت با اوضاع احوال محقق قضیه دارد پس از ارسال پرونده به دیوان عالی کشور آقایان ع.د. و د. ک. وکلای دادگستری با تقدیم وکالتنامه با تقدیم لایحه ای در جهت حقانیت فرجام خواه که عمدتاً به مضمون لایحه فرجام خواهی وکیل دیگر آقای م.ا می باشد به تقاضای نقض رأی فرجام خواسته را نمودند ضمن اینکه وکالت دو نفر اخیر که با یک نفر وکیل فرجام خواه جمعاً سه نفر مستنداً به ماده 31 محل ایراد می باشد پرونده با کیفیت فوق پس از رفع نقص به دیوان عالی کشور ارسال به این شعبه ارجاع به کلاسه فوق ثبت شده است لوایح طرفین به هنگام شور قرائت می شود. هیأت شعبه در تاریخ بالا تشکیل گردیده پس از قرائت گزارش عضو ممیز و اوراق پرونده مشاوره نموده چنین رأی می دهد:
رأی شعبه دیوان عالی کشور
از مجموع اعمال حقوقی و اقدامات صورت گرفته از سوی شخص مورد هدف که تفصیل آن ها در گزارش آمده و بعضی از مهمّات در رأی فرجام خواسته نیز منعکس گردیده نشان از متعارف بودن اعمال و اقوال یک انسان برخوردار از سلامت قوه عاقله دارد از طرفی هیچیک از موارد تمسک شده از سوی وکیل فرجام خواه در حدی نیست به جنون یا سفه حکم قطعی نمود به حکم شرط احتیاط هم جایز نیست کسی را پس از رسیدن به سن بلوغ به عنوان جنون یا عدم رشد محجور نموده به دیگر سخن غلبه دادن استثناء فساد بر اصل صحت محتاج به دلایل روشن و متقن و غیرقابل تشکیک دارد در مانحن فیه نظریه پزشکی قانونی در سال 1391 دلالت بر هوشیاری دارد اختلال شناخت و کاهش شنوائی و عدم کنترل ادرار ... و قادر نبودن به اداره امور شخصی ضمن اینکه در معاینه سال 91 اعلام گردیده لزوماً جنون یا سفه را توجیه نمی نماید هر چند ممکن است از موارد ضم امین باشد همچنین است نظر پزشک معالج مستندات شماره 4 فرجام خواه و نه آن، ایضاً نظر پزشکی قانونی شماره 3/م 4/179 مورخ 90/1/14 به بازپرسی شعبه سوم دادسرای کاشان اعلام گردیده که مشارٌالیها به علت عدم بصیرت و آگاهی، ناشی از زوال عقلی (جنون) توانائی دخالت در امور مهمه زندگی را ندارد مغایر با نظر پزشکی قانونی مؤخر مورخه 91/4/10 به شماره ... می باشد به عبارت دیگر پزشکی قانونی در 90/1/14 اعلام می دارد خانم ا.آ مبتلا به جنون است ولی در نظریه پزشکی قانونی مؤخر به شرحی که فوقاً بیان گردیده اشاره ای به جنون نشده وی را در حال حاضر هوشیار تشخیص داده است در جهت کافی نبودن دلایل مربوط به جنون مستنبط از نظریه مورخه 91/5/3 کمیسیون تخصصی 5 نفره پزشکی قانونی به جنون یا سفه مشارٌالیها تصریح نشده تا نظریه پزشکی قانونی مربوط به شعبه سوم بازپرسی را توجیه نماید بلکه ضعف قوای شناختی را ناشی از کهولت سن مربوط دانسته از این حیث به عدم توانائی فرد کهنسال در مداخله و تصمیم گیری در امور مالی تشخیص داده اند ولی در ادامه تصریح کردند ماهیت بیماری و سیر تدریجی آن دقیقاً مشخص نمی باشد لذا عدم توانائی وی در انجام امور که حداقل از 86/11/23 احراز شده به ضعف ناشی از کهولت سن مربوط می شود زیرا ماهیت بیماری که دقیقاً از نظر کمیسیون روشن نمی باشد جنون یا سفه را توجیه نمی کند با کیفیت فوق دلایل و شواهد استنادی فرجام خواه با سلسله اعمال حقوقی و اقدامات انجام شده از سوی فرد مورد ادعای حجر که برخی از فرزندان در تنظیم تعدادی از اسناد و مدارک در تسهیل امور حضور داشته اند و بعضاً امضاء نموده اند و با التفات به اینکه طرق متفاوت اعمال حقوقی انجام گرفته و مراجعات و مکاتبات به عمل آمده در سازمان ها و مؤسسات متعدد همگی دلالت بر این معنا دارد که مشارٌالیها از قوه عاقله و تمیز و سود و زیان و حسن و قبح عمل خود هوشیار و آگاه بوده است نظر به اصل استصحاب و اصول عقلی هر کس که به سن بلوغ رسیده نمی توان آن را محجور نمود مگر فساد بر اصول فوق وارد شود در قضیه مبحوثٌ عنه دلیلی که عارضه فساد را بر اصل صحت غلبه نماید به روشنی به نظر نرسیده با این بیان اعتراض فرجام خواه درحدی نیست نقض رأی فرجام خواسته را ایجاب نماید با رد فرجام خواهی فرجام خواهان ها مستنداً به مواد 396 و 370 از قانون آئین دادرسی مدنی رأی فرجام خواسته را ابرام می نماید.
شعبه دهم دیوان عالی کشور
رئیس محمدهادی عبداله پور
مستشار: سیدحجت اله میرمجیدی