رأی دادگاه بدوی
در خصوص دعوی ع. م. و م. ک. به وکالت از س.ج. ح. و م. ب.ن. بطرفیت الف. ص. ، ف. چ. به خواسته خلع ید از پلاک ثبتی ... بانضمام خسارات دادرسی و دعوی ورود ثالث خانم م. ص. به وکالت از ع. چ. بطرفیت س.ج. ح. ، م. ب.ن. و الف. ص. و ف. چ. و متعاقب دعوی وارد ثالث به جلب ع. ش. بعنوان مجلوب ثالث به خواسته ابطال وکالتنامه شماره 9217 دفترخانه 78 و ابطال سند انتقال 7044-27/09/91 دفترخانه اسناد رسمی شماره 1362 موضوع انتقال پلاک ثبتی یاد شده بدین شرح که حسب پاسخ استعلام ثبتی وارده به شماره 5314-08/02/92 پلاک مذکور در مورخه 28/11/1389 دفترخانه 1362 از آقای ع. چ. (خواهان وارد و جالب ثالث) به آقای ع. ش. (مجلوب ثالث) بموجب سند شماره 3038 انتقال و متعاقب حسب سند انتقال رسمی دیگری در مورخه 27/09/1391 در همان دفترخانه ملک از ناحیه مشارالیه بشماره سند 1362 بالمناصفه به خواهانهای اصلی منتقل می شود که بنابر اسناد مذکور خواهانها تقاضای خلع ید ملک مذکور را نموده و این در حالی است که خواندگان دعوی اصلی با وکالت آقای ح. د.پ. ضمن ابراز این مطلب که سند متنازع فیه مربوطه یک قطعه زمین می باشد در حالی که ملک متنازع فیه دارای اعیانی بوده و رسیدگی به دعوی خلع ید منوط به دعوی قلع و قمع می باشد که سی سال است موکل (ع. چ. ) بر روی آن اعیانی ساخته است و اینکه موکلین با اذن و اجازه مشارالیه ع. چ. در ملک سکونت داشته و البته وکیل خواهان وارد و جالب ثالث با ایراد به مبایعه نامه تنظیمی بین خریداران و فروشنده (ع. ش.) بعنوان مجلوب ثالث اظهار داشته موکل (ع. چ. ) فردی سالخورده و دارای امراض جسمی و روحی بوده و بعلت کهولت سن قادر به انجام امور خود نبوده و مشارالیه صرفاً قصد دادن وکالت کاری نسبت به ملک موصوف به داماد خود (مجلوب ثالث) جهت مراجعه به دوایر دولتی را داشته است که نامبرده با اغفال موکلش و سوءاستفاده از ضعفنفس و بی سوادی و البته کم اطلاعی با تبانی با دفترخانه مبادرت بهاخذ وکالتنامه بلاعزل برای فروش ملک می نماید که پس از انتقال به خود مبادرت به تنظیم سند انتقال به خواهانهای اصلی را نموده و اینکه سند سجلی و شناسنامه وی توسط آقای ش. سرقت که حکم به استرداد آن صادر شده است و پس از اخذ سند سجلی دیگری (المثنی) وکالتنامه با سند سجلی اصلی تنظیم گردیده که از درجه اعتبار ساقط می باشد و تقاضای مواجهه حضوری خواندگان دعوی وارد ثالث و مجلوب ثالث نسبت به بررسی نقل و انتقالات را نموده که دادگاه با توجه به قاعده فقهی اصاله الاسناد و فقد هرگونه دعوی و البته فقددادنامه قطعی به محجور بودن خواهان وارد ثالث و البته فقد محکومیت کیفری ع. ش. (داماد مشارالیه) به سوء استفاده از ضعف نفس افراد مسن به ضرر آنها و عنایت به حضور خواهان وارد و جالب ثالث در دفترخانه و امضاء ذیل سند وکالتنامه مذکور که هیچگونه ایراد و جعلی نسبت به سند مذکور نیز ابراز ارائه نشده است و اینکه به نحوی نقل و انتقال بین فروشنده و خریداران امری مشخص و خصوصی بوده و البته دادگاه حق ورود به آن بدون مجوز قانونی را نداشته و موکل (ع. چ. ) صرفاً می تواند علیه وکیل خود (مجلوب ثالث) اقدام به طرح دعوی حقوقی نموده تا مشارالیه حساب مدت و مورد وکالت تفویض را به موکل بدهد و آنچه را به جایاو دریافت نموده است به موکل (ع. چ. ) رد نماید پلاک مذکور بعد از احداث اعیانی توسط ع. چ. بموجب وکالت تفویض واگذار شده که شامل اعیانی نیز می باشد و نه متعاقب اعطاء وکالت که مورد ادعا و دفاع وکیل خواندگان اصلی بوده است لهذا دادگاه مستنداً به مواد 198 ، 197 ، 519 از قانون آئین دادرسی مدنی و مواد 668 ، 219 ، 211 ، 210 ، 223 ، 231 ، 308 ، 311 از قانون مدنی و مواد 47 ، 48 و 202 از قانون ثبت ضمن حکم بر بطلان دعوی وارد و جالب ثالث حکم بر محکومیت خواندگان به خلع ید از پلاک موضوع تصرف و پرداخت 426656 بعنوان هزینه دادرسی در حق محکوم له صادر و اعلام می دارد رای صادره حضوری ظرف بیست روز پس از ابلاغ قابل پژوهش در محاکم استان می باشد.
رئیس شعبه 1049 دادگاه عمومی قاضی مامور شعبه 186 دادگاه عمومی حقوقی تهران-مهدی خلجی
رأی دادگاه تجدیدنظر استان
با توجه به تجدیدنظرخواهی آقایان س. م. و ح. د.پ. به وکالت از آقای الف. ص. و خانم ف. چ. به طرفیت آقایان م. ب.ن. و س.ج. ح. نسبت به دادنامه شماره 930423 مورخ 1393/5/12 صادر شده از شعبه 186 دادگاه حقوقی تهران که به موجب آن حکم بر خلع ید خواندگان از شش دانگ پلاک ثبتی ... با پرداخت مبلغ 426656 ریال هزینه دادرسی در حق تجدیدنظرخواندگان صادر شده است و همچنین تجدیدنظرخواهی خانم م. ص. به وکالت از آقای ع. چ. به طرفیت آقایان ع. ش. ، م. ب. و س.ج. ح. نسبت به دادنامه شماره 930424 مورخ 1393/5/12 صادر شده از شعبه 186 دادگاه حقوقی تهران که به موجب آن دعوی وارد ثالث و جالب ثالث دائر بر ابطال وکالتنامه شماره 9217 مورخ 85/3/17 تنظیم شده در دفتر اسناد رسمی شماره 850 تهران و سند اننتقال شماره 7044 مورخ 1391/9/27 دفتر 1362 تهران با لحاظ خسارات دادرسی محکوم به بطلان شده است دادگاه با عنایت به دفاع به عمل آمده از ناحیه طرفین نظر به اینکه صرف ادعای تبانی برای تنظیم وکالت و یا ادعای ابتلاء آقای ع. چ. به بیماری آلزایمر بدون آنکه ادعاهای مذکور منتهی به صدور حکم از ناحیه دادگاه و مراجع صلاحیتدار گردد خدشه ای بر نحوه تنظیم وکالتنامه وارد نمی نماید خصوصا آن که در هنگام تنظیم وکالت حسب استعلام به عمل آمده از دفتر اسناد رسمی مذکور آقایان الف. ی و م. چ. در محل دفترخانه حاضر بوده اند (صفحه 163 پرونده) و علاوه بر آن رابطه بین موکل و وکیل و سوء استفاده وکیل از وکالتنامه تفویضی که منطبق بر مقررات قانونی تنظیم گردیده است مجرا و موجب رجوع موکل به وکیل منطبق بر مقررات قانونی خصوصاٌ مدلول مواد 663 ، 666 و 668 قانون مدنی است و این امر تسری به حقوق اشخاص ثالث نداشته ، در غیر اینصورت جمله معاملات افراد اجتماع در معرض ایراد و خدشه قرار خواهد گرفت به ویژه آنکه مطابق ماده 1287 قانون مذکور اسناد رسمی تنظیمی منطبق بر شرایط و مقررات قانونی معتبر بوده و به صرف ادعای تبانی و حجر موجبی برای خدشه به اعتبار آنها وجود نداشته و نخواهد داشت ، به ویژه آنکه مطابق پاسخ استعلام ثبت منطقه در صفحه 176 پرونده ملک مذکور در ابتدا به موجب سند رسمی شماره 3038 مورخ 1389/11/28 دفتر 1362 تهران در ابتدا بنام آقای ع. ش. انتقال پیدا کرده سپس به موجب سند رسمی شماره 7044 مورخ 1391/9/27 به آقایان ب.ن. و ح. منتقل شده است و این در حالی است که تقاضای ابطال سند مقدم به شماره 3038 اصلاً مطرح و تقاضا نشده است بنابراین با بقاء سند مذکور اساساً خواسته خواهان وارد ثالث و جالب ثالث جایگاهی نداشته زیرا با ابطال سند 7044 کماکان مالکیت آقای ش. محفوظ و باقی بوده و می باشد ، در خصوص مالکیت اعیانی هم دادگاه محترم نخستین استدلال بایسته به عمل آورده اند و تا هنگامی که مالکیت بر اعیانی به اثبات نرسد به تبع عرصه ، اعیانی هم متعلق مالک عرصه تلقی می گردد و طرح این ادعا که چون هر یک از مالکین به نسبت سه دانگ مالک هستند بنابراین طرح دعوی خلع ید می بایست مجزا مطرح می شد جایگاه قانونی نداشته زیرا مال مشاع تا هنگامی که تفکیک ، تقسیم و یا افراز حسب مورد و وابسته به موضوع در آن صورت نپذیرفته قابلیت تجزیه به نحو مشخص و معین را نداشته و ندارد بنابراین دادگاه تجدیدنظرخواهی های به عمل آمده را فاقد شرایط و جهات مندرج در ماده 348 قانون آیین دادرسی مدنی تشخیص و با لحاظ مواد 197 ، 198 ، 349 ، 358 ، 365 ، 503 ، 515 و 519 قانون مذکور و 1257 ، 1258 ، 1284 ، 1286 ، 1321 ، 1324 قانون مدنی و 308 ، 311 و 327 قانون استنادی ضمن رد تجدیدنظرخواهی های به عمل آمده دادنامه های صادره از ناحیه دادگاه محترم نخستین را تائید و استوار می نماید رای دادگاه قطعی است.
شعبه 7 دادگاه تجدیدنظر استان تهران - رئیس و مستشار
امیر کوهکن - مهرداد محمودی یزدانی