رأی خلاصه جریان پرونده
آقایان 1- ج.س. 2- ع.ش. 3- م.ش.(هر دو متواری) به اتهام مشارکت در قتل عمدی مرحوم ک.د. (س.) تحت تعقیب قرار گرفتهاند. بدین شرح که حسب مفاد گزارش مورخه 1386/08/27 کلانتری 11 شهید رجایی ... مقارن ساعت 6:30 همان روز در پی اعلام مرکز فوریتهای پلیسی 110 مبنی بر اینکه در ضلع جنوبی روستای ... داخل زمینهای کشاورزی و در ارتفاعات جسدی کشف که متعلق به ع.د. بوده و جسد در داخل زمین کشاورزی شخصی به نام ح.ف. که مقتول به صورت اجارهای(ملک را در اختیار) داشته افتاده بود. ج.د. فرزند 14 ساله متوفی که در محل حضور داشته اظهارنموده: «پدرم از روز گذشته جهت شخم زدن به سر زمین رفته بود و چون صبح امروز دیدیم مراجعت ننموده، با پسرعمویم در محل حضور یافته که با جنازه وی روبه رو شدیم.» نامبرده در اظهارات بعدی نزد مأمورین اظهار نموده: «ساعت حدود 5 الی 6 رفتم دنبال پسرعمویم به نام پ.د. و به اتفاق هم رفتیم سر زمین که آنجا دیدم پدرم افتاده، صورتش روی زمین بود و سرو صورتش را با کاپشن پیچیده بود و دستهایش را از پشت بسته بود و پاهایش هم بسته بود که ما او را برگرداندیم و دست و پایش را باز کردیم که دیدیم مرده است که بعد به پلیس زنگ زدیم». همسر متوفی به نام س.س. در آگاهی اظهار نموده: «همسرم برای شخم زمین رفته بود، حدود ساعت 5:5 بعدازظهر بود که دیدم درب حیاط را میزنند، رفتم درب را باز کردم. شخصی گفت: ک. کجاست؟ گفتم: رفته شخم بزند، بعد تا ساعت ده و نیم چند بار به بچهها گفتم با پدرشان تماس بگیرند چون خودم مریض بودم و سرم درد میکرد و خوابیدم و صبح پسرم را گفتم برو خبر پدرت را بگیر که رفتند و گفتند شوهرت به قتل رسیده است. از قاتل یا قاتلین شکایت و تقاضای رسیدگی دارم.» از وی سئوال شده: مشخصات فردی که غروب به درب منزل شما آمده بود را بیان کنید؟ پاسخ داده است: «چون هوا تاریک (بود) چهرهاش را خوب ندیدم، ولی حدود 30 ساله بود. قد متوسط، میانه اندام بود، بدون ریش و سبیل هم داشت، با لهجه فارسی قزلباش صحبت میکرد.» پزشکی قانونی در نظریه مورخه 86/07/27 خود به شرح صفحه 25 پرونده اعلام نموده: «جسد متعلق به مردی است تقریباً 50 ساله با قد تقریبی 185 سانتیمتر و وزن تقریبی 120 کیلوگرم ملبس به لباس شخصی... جمود نعشی در حال تشکیل شدن و کبودی نعشی در خلف تنه در حال تشکیل شدن میباشد زمان فوت (نسبت به معاینه صحنه) بیش از 6 ساعت و کمتر از 12 ساعت تعیین میگردد. در معاینه ظاهری در سر و صورت آثار خونریزی از بینی دیده شد. در گردن آثار ظاهری ضرب و جرح، خفه کردگی و شیار دیده و لمس نشد. در قدام تنه آثار ضرب و جرح، شکستگی دندهها و جناغ دیده و لمس نشد... در اندام تحتانی چپ دو بریدگی دیده شد که بریدگی شماره یک در یک سوم میانی قدامی ران چپ به صورت افقی با عرض 38 میلیمتر و 16 سانتیمتر بالای زانو که لبه تیز آلت جارحه به سمت خارج و مسیر طی شده به سمت داخل ران چپ میباشد. بریدگی شماره 2 در یک سوم تحتانی ران چپ در سمت خارج ران، به صورت افقی، با عرض 40 میلیمتر و 11 سانتیمتر بالای زانو که لبه تیز آلت جارحه به سمت خارج و مسیر طی شده به سمت پایین و زانوی چپ میباشد. در اندام تحتانی راست دو بریدگی وجود داشت. بریدگی شماره 3 در یک سوم تحتانی قدامی ران راست به صورت افقی، با عرض 38 میلیمتر و 12 سانتیمتر بالای زانو که لبه تیز آلت جارحه به سمت خارج و مسیر طی شده به سمت داخل ران میباشد. بریدگی شماره 4 حد فاصل یک سوم فوقانی و میانی ران راست به صورت عمودی، با عرض 35 میلیمتر و 25 سانتیمتر بالای زانو که لبه کند آلت جارجه نامشخص بوده و به اطراف محدود میباشد... در کالبدگشایی جراحات، جراحت 1 به سمت داخل عمقی شده و باعث پارگی یکی از عروق اصلی ران چپ شدهاست (جراحت کشنده). جراحت 2 به سمت خارج و در حد آسیب عضلات ران چپ بوده است (جراحت غیرکشنده)و جراحت 3 پس از عبور به سمت داخل ران باعث آسیب و پارگی عروق عضلات ران گردیده و تا مراحل انتهایی کالبدگشایی خونریزی از آن ادامه داشت (جراحت کشنده). جراحت 4 در حد عضلات ران بوده و باعث آسیب عروق اصلی و مهم نگردیده است (جراحت غیرکشنده)» و به شرح برگ 119 پرونده اعلام نمودهاست: «با توجه به معاینه صحنه، معاینه ظاهری، کالبدگشایی انجام شده و نتایج آزمایشات سمشناسی و آسیبشناسی که پاسخ آن به این مرکز واصل گردیده است علت فوت عوارض ناشی از آسیبهای وارده به اندامهای تحتانی در اثر اصابت جسم نوک تیز و برنده تعیین میگردد». متعاقب آن جانشین بازپرسی طی نامه از پزشکی قانونی استعلام نموده و با توجه به آزمایشات انجام شده و با عنایت به اینکه متهم اظهار داشته کاپشن مقتول را دور سرش پیچانده و روی سرش نشسته است آیا میتوان علت فوت را خفگی و بسته شدن مجاری تنفسی متوفی دانست؟ پزشکی قانونی در پاسخ به نامه فوق اعلام نموده: «با توجه به شرح معاینه جسد و بررسی پرونده کیفری و نتایج آزمایشات سمشناسی و آسیبشناسی نکات زیر قابل ذکر میباشد: 1- صدمات ناشی از اصابت جسم نوک تیز در متوفی در مکانهایی ایجاد گردیده که نوعاً کشنده نبوده است لیکن در اثر تداوم خونریزی میتواند سبب فوت وی شده باشد. 2- با توجه به شرح پرونده کیفری انسداد راههای هوایی خارجی در متوفی به وسیله کاپشن یا هر وسیله دیگر حتی بدون وجود سایر جراحات خود به تنهایی نوعاً کشنده میباشد و میتواند در مدت کوتاهی (متوسط 3-9 دقیقه) سبب مرگ وی شده باشد. 3- با توجه به شکل جراحات ناشی از جسم نوک تیز به نظر میرسد همه آنها توسط یک وسیله جارحه یا دو وسیله مشابه ایجاد گردیده باشد». النهایه پزشکی قانونی به شرح صفحه 586 پرونده اعلام نموده که: «در حال حاضر با توجه به فقدان آثار خفگی و وجود جراحات خونریزی دهنده در صورت عدم وجود شرح حال مبنی بر اقرار متهم علت فوت خونریزی به دنبال جراحات ناشی از اصابت جسم نوک تیز میباشد، لیکن در صورت وجود شواهد قضایی مبنی بر تلاش متهم در انسداد راههای هوایی متوفی، هر دو عامل (یعنی انسداد راههای هوایی و خونریزی ناشی از جراحات) میتوانند سبب مرگ شده باشند. ضمن اینکه انسداد راه هوایی در یک فرد بیهوش متعاقب خونریزی و شوک میتواند سبب تسریع در فوت متوفی شده باشد». مأمورین به شرح صورتجلسه مورخه 1386/08/29 تراکتور متوفی را در فاصله یک کیلومتری روستای.... و دو کیلومتری جنوب سد ... کشف مینمایند(صفحه 38) و در خصوص نحوه توقف تراکتور تحقیقات محسوس و نامحسوس به عمل آمده که کسی اطلاعات مفیدی را اعلام ننمودهاست و مرجع انتظامی اعلام نموده برای شناسایی متهم تحقیقاتی را راجع به افراد خلافکار و سارقین حرفهای از اهالی به عمل آورده و به یک نفر به نام ج.س. مشکوک و نامبرده را به مقر هدایت نمودهاند. بلافاصله مرجع انتظامی اتهام قتل متوفی ک.د. را به وی تفیهم و وی به آن اقرار نمودهاست و اظهار داشته: «بله قبول دارم، بنده به اتفاق ع.ش. و م.ش. اهل ...بودند ک. را به قتل رساندیم. همان روز مجدداً از متهم توسط مرجع انتظامی تحقیق به عمل آمده است، وی اظهار نموده: «در تاریخ 1386/04/14 در ساعت 8 صبح من پلیس راه ... ایستاده بودم که به ... میخواستم بروم، سوار اتوبوس شدم با دو نفر بلوچ که سوار اتوبوس بودند آشنا شدم. آنها گفتند شما ک.. (مقتول) را میشناسید؟ گفتم بله و آنها گفتند ما از ک. 25 میلیون تومان طلب داریم، ما را اذیت میکند بدهی خود را نمیدهد، من آدرسم را به آنها دادم و گفتم هر موقع آمدید من شما را نزد او میبرم. تا اینکه در تاریخ 1386/05/26 آنها آمدند. گفتم: بیایید شما را ببرم پیش ک.، آنها قبول نکردند و آنها بلافاصله رفتند ... تا اینکه این دفعه با یک دستگاه سمند نقرهای رنگ نزد من آمدند و گفتند بیا برویم به منزل ک. به اتفاق سه نفری رفتیم جلوی کافه ایستادیم. مرا به منزل ک. فرستادند و من رفتم جلوی درب منزل ک. و گفتم من برادر خانم ز. هستم که همسایه ک. میباشد و من به ک. گفتم دو نفر از رفقایت نزد من آمدهاند و اعلام داشتند که ما از ک. طلب داریم. پول آنها را بده. ولی ک. به من گفت آنها از من پولی طلب ندارند و غلط کردهاند و تو هم دیگر جلوی منزل ما نیایی و گفت حالا برو به آنها بگو فردا صبح بیایید و من دارم سر زمین میروم که شخم بزنم و من برگشتم نزد آنها و گفتم، سه نفری ایستادیم تا ک. با تراکتور خودش بیاید و ما با اتومبیل سمند دنبالش رفتیم و او رفت داخل زمین کشاورزی ما هر سه نفر کنار جاده ایستادیم و دیدیم که پایینتر از ک. یک نفر دیگر داشت با تراکتور شخم میزد، حدود 8 شب مجدد برگشتیم دیدیم تراکتور پایینی رفته و ک. به تنهایی دارد شخم میزند و ماشین سمند را جای درختهای توت پارک کردیم و پیاده به سمت ک. حرکت کردیم و ع. چون پیراهنش سفید بود از تنش بیرون آورد و نزدیک تراکتور که رسیدیم ع. از روی خیش گاوآهن رفت بالا و از پشت سر موهای ک. را گرفت و سر ک. را به سمت فرمان پایین آورد که در همین زمان م. رسید و با چاقو روی پاهای ک. زد و م. تراکتور را خاموش کرد و ک. را کشیدند پایین و حدود 20 قدم ک. فرار کرد و داد میزد که در همین زمان من به اتفاق ع. و م.، ک. را گرفتیم و او را خواباندیم و کاپشن او را از تنش بیرون آوردیم و به سرش بستیم و م. رفت و نخ را از زیر صندلی تراکتور آورد که من با نخ دو تا پای ک. را بستم و او را حدود 45 دقیقه نگه داشتم که کاملاً بدن ک. سست شد و افتاد روی زمین و ع. رفت تراکتور را روشن کرد و هر سه نفر سوار تراکتور شدیم و به سمت جاده اصلی حرکت کردیم و به سمند که رسیدیم من به اتفاق م. از تراکتور پیاده شدیم و سوار سمند شدیم و ع. با تراکتور پشت سر ما میآمد و داخل ... که رد شدیم آخر بلوار تراکتور را آنجا گذاشتیم و ع. از تراکتور پیاده شد و سوار سمند شد و به سمت .... حرکت کردیم و جلوی روستای ..... من از ماشین پیاده شدم و آنها به سمت ... حرکت نمودند و بعد از 2 ساعت من آمدم ... و تا زمانی که ک. را دفن کردند و من رفتم ... چند شب آنجا ماندم تصمیم گرفتم که خودم را به دادگاه معرفی کنم و تا جلو دادگاه .... آمدم ولی برگشتم و رفتم موضوع را با خاله خودم در میان گذاشتم که خالهام به من گفت اگر بروی خودت را معرفی کنی تو را میکشند، ولی من گفتم بگذار بکشند. امروز ساعت 7 صبح رفتم درب کلانتری ...... خودم را معرفی کردم. از متهم سئوال شدهاست: شما اعلام میدارید تراکتور را بعد از بلوار .... گذاشتید و رفتید چرا تراکتور در ... پیدا شده؟ پاسخ داده: من متعجبم که چه کسی تراکتور را آنجا برده است؟ شاید آنها (ع. و م.ش.) بعداً برگشته باشند و تراکتور را به ..... منتقل کرده باشند. و در پاسخ به سئوال مأمورین مبنی بر اینکه آیا خودت نیز ک. را با چاقو زدید یا خیر؟ اظهار نموده: من خودم با چاقو ک. را نزدم. چاقوها را ع. زد و من سر ک. را در بغلم گرفتم و کمک کردم. ولی چاقوهای اصلی را ع. به ک. زده و در تحقیق بعدی که در همان روز از متهم به عمل آمده ضمن تکرار همان مطالب اضافه نموده: «ما به اتفاق م.ش. و ع.ش. وی (مقتول) را میکشیدیم که افتاد روی زمین که من کت وی را کشیدم روی سرش و کاملاً بستم و متوجه نبودم که چکار میکنم». بازپرس در تاریخ 1386/06/05 تحت عنوان معاونت در قتل عمدی از متهم تحقیق به عمل آورده که متهم همان مطالب را مشروحاً تکرار نمودهاست و اضافه نموده: «ع. از گاوآهن بالا رفت و از پشت سر آقای س. را گرفت تراکتور را نگه داشت و گاز زیادی میداد و ما رسیدیم ما پایین بودیم کمک میکردیم او را پایین بکشیم من سمت راست راننده بودم و م. سمت چپ راننده بود و او را میزدند. ع. وقتی سرش را گرفته بود چاقوی بزرگ داشت و او را زد. وقتی پایین آمدیم او را خواباندیم و کاپشن او را بر سرش پیچیدیم و من روی سرش نشسته بودم. آنها میزدند». اولیایدم در دادسرا علیه قاتل یا قاتلین اعلام شکایت نموده و همسر متوفی اعلام کرده است: ورثه مرحوم عبارت از خودش و دو پسر (بالغ) به نامهای ح. و ج. و یک دختر 8 ساله و یک پسر سه ساله بوده و والدین متوفی نیز قبلاً فوت شدهاند و اظهار نموده که اصلاً افرادی به نامهای ع.ش. و م.ش. را نمیشناسد و تاکنون چنین افرادی برای مطالبه طلب به درب منزل متوفی مراجعه ننمودهاست و اضافه نموده: «فقط همان روز چون حامله هم هستم رفته بودم دکتر، زمانی که برگشتم حدود ساعت دو و نیم شاید مقداری بیشتر بود که آمدم، ک. داخل حیاط ایستاده و آماده میشد که با تراکتور برود سر زمین، وقتی من آمدم گفت تو که رفتی تا الآن من نگران شدم. بعد از این ک. از همانجا با تراکتور رفت سر زمین و بعد از آن ساعت حدود 5، 5/5 بود که یک نفر که قد متوسط داشت و زیاد چاق یا لاغر هم نبود و ریش نداشت فقط سبیل داشت و جوان بود آمد سه مرتبه در حیاط را زد و سئوال کرد ک. رفته برای شخم؟ گفتم: بله ولی به من نگفت کجا میروم برای شخم، و من گفتم کاری چیزی دارید؟ گفت: بیکار هم نیستم یعنی کار دارم. ولی نگفت چه کار دارد». خانم ب.س. (فردی که متهم وی را به عنوان خاله خود معرفی نموده و اعلام داشته موضوع قتل را با وی در میان گذاشته ولی مشارٌالیها او را از اعتراف به قتل نهی کرده است. عضو ممیز). اظهار میدارد ج. دروغ گفته است و اصلاً با من صحبتی نکرده است. ج. به صورت عادی نمیباشد. من بیمار هستم و چیزی یادم نیست. بازپرس اظهارات گواه فوق را به متهم تفهیم نموده، متهم اظهار داشته است: «هرچه من گفتهام واقعیت مطلب است. میتوانید مرا با او روبرو کنید. شاید به خاطر بیماری انکار کرده باشد، من همه جوانب را سنجیدهام و با عذاب وجدان مجبور به مراجعه به دادسرا و معرفی خود شدهام و همه واقعیت همان است که قبلاً گفتهام». از متهم در جلسات متعدد تحقیق و اتهام وی از معاونت در قتل عمدی به وی تفهیم گردیده است که وی همان اظهارات خود را تکرار کرده است و در صفحه 246 اظهار میدارد: «من قبلاً هم بارها و بارها گفتهام من چاقویی نداشتم که به مقتول بزنم ولی من به دستور آنها کاپشن مقتول را از تنش درآوردم و دور سرش پیچیدم و آستینهای کاپشن را دور سرش گره زدم و بعد نشستم روی سر مقتول آنقدر که جان بدهد.» دادسرا نهایتاً با صدور قرار مجرمیت هر سه متهم به اتهام مشارکت در سرقت و کیفرخواست پرونده را به دادگاه ارسال نموده که حسبالارجاع شعبه 2 دادگاه کیفری استان عهدهدار رسیدگی گردیده است. اولیایدم طی لایحهای اعلام نمودهاند که به فردی به نام ل.ق. و چهار نفر دیگر که جهت مطالبه وجه به مقتول مراجعه کردهاند مظنون هستند و شاید همان ل.ق. و دوستش مشخصات جعلی م.ش. و ع.ش. را برای خود انتخاب کردهاند. دادگاه پس از آن پرونده را جهت انجام تحقیقات لازم و شناسایی و دستگیری قاتلین و صدور قرار مناسب و اظهارنظر و تنظیم کیفرخواست به دادسرا اعاده نمودهاست. وکیل اولیایدم(آقای ع.ح.) نیز در همان راستای اظهارات اولیایدم تقاضای رسیدگی نمودهاست. دادگاه در تاریخ 1389/06/30 با حضور سه تن از اولیایدم به اسامی خانم س.س. و آقایان ج. و ح.د. و وکیل اولیایدم و متهم و وکلای تسخیری هر سه متهم و نماینده دادستان تشکیل جلسه داده است. ابتدا اولیایدم و وکیل آنها شکایت خود را طرح و تقاضای قصاص نفس متهمین را نمودهاند. سپس به متهم تفهیم اتهام شده که وی همان مطالب قبلی را تکرار نمودهاست و وکلای متهمین نیز دفاعیات خود را بیان کردهاند و در جلسه 1391/01/28 نیز نماینده دادستان به شرح کیفرخواست تقاضای صدور حکم شایسته را نموده و اولیایدم تقاضای قصاص متهمین را نمودهاند و متهم نیز با پذیرش اتهام همان اظهارات پیشین خود را تکرار نمودهاست و وکلای تسخیری متهمین نیز دفاعیات خود را بیان کردهاند. دادگاه از آقای ن.س. (برادر متهم) به عنوان مطلع در حضور متهم و وکیل وی تحقیق نموده که وی اظهار داشته: «برادرم میگفت من قتل کردهام، من تعجب کردم که چرا ج. این کار را کرده است! حتی قبلاً میآمد میگفت که رانندهام یک نفر را با ماشین زده است و کشته است و در بچگی یکبار انبار ما را آتش داد. ایشان مشکلات خاص داشته است و خیلی اذیت شدهاست». در همان جلسه دادگاه از متهم تحقیق نموده، وی اظهار میدارد: «حرفهای برادرم را قبول ندارم. من قبول دارم که مرتکب این قتل شدهام و من در قتل شرکت داشتهام و هر چه را که قبلاً گفتهام قبول دارم و من توضیح دادهام. البته من چاقو نزدم. من دست و پایش را بستم. من کاپشن را نیز برداشتم و صورتش را بستم و البته نمیدانم چرا من این کار را کردم. وقتی که مرد من گذاشتم و رفتم. البته من روی سرش نشستم. نمیدانم کجایش نشستم.» دادگاه سئوال کرده که: «شاکیه میگوید شما را شب (وقوع) قتل دیده و شما آنجا رفتهاید و خبر شوهرش را گرفتهاید. چه میگویید؟» جواب داده: «من رفتم و از همسرش خبر ک. را گرفتم. گفت: رفته سرکار، من رفتم سر زمین با همان دو نفر گذاشتم رفتم وکیل متهم در راستای اظهارات موکل از وی دفاع نمودهاست.» دادگاه مجدداً در تاریخ 1391/02/03 با حضور متهم و وکلای تسخیری متهمین و نماینده دادستان تشکیل جلسه داده که متهم در این جلسه اظهار نموده: «من مرتکب قتل نشدهام و اطلاعی از موضوع ندارم و اگر اقرار کردهام به لحاظ مشکلات خانوادگی بوده است... خدا میداند من بیگناهم، والّا تا به حال اعدام شده بودم.» دادگاه سئوال نموده: «شما اسم دو نفر را در مشارکت در قتل نام بردهاید چه میگویید؟» جواب داده: «من در ... که سرباز بودم میگفتند طایفه ...خطرناک هستند. من اسم دو نفر را الکی آوردم که بگویم دو نفر از طایفه خطرناک مرتکب قتل شدهاند. در صورتی که چنین افرادی وجود خارجی نداشتهاند و واقعیت ندارد. من اشتباه کردهام که به کار ناکرده اقرار کردم. خدا من را ببخشد. خدا من را ببخشد. دعا میکنم که قاتلین شناسایی و دستگیر شوند.» وکیل متهم در دفاع از موکل اظهار نموده و اظهار داشته: «موکل به دلایل ذیل قاتل نبوده و نمیباشد. چه آنکه چنانچه هیکل موکل را در نظر بگیریم و سن وی را در نظر قرار دهیم و وضعیت و قیافه مرحوم را لحاظ کنیم (ناخواناست) باید گفت امکان انجام این قتل توسط موکل امکانپذیر نیست موکل سابقاً و فیالحال به کرار بیان مینماید حدود 60 کیلو وزن دارد که 4 سال قبل کمتر از این وزن و هیکل داشته، چگونه است وی با این هیکل مرحوم با آن سن و هیکل را از تراکتور پایین بکشد و ضربات چاقو وارد نماید یا او را ببندد؟ علیایّحال وضعیت جسمانی حاضر موکل با آن شخص که همسر مرحوم توصیف نموده نیز همخوانی ندارد تا چه رسد به آن موقع، اگر چه موکل اقرار دارد ولی به واقع اقرار موکل منطبق با واقع نیست گو اینکه در جلسه حاضر و قبلاً به شدت از اقرار خود عدول نمودهاست از آن جایی که دلیلی جز اقرار موکل به شرح پیش گفته وجود ندارد، لذا رد اتهام و بیاعتباری اقرار ایشان مورد استدعاست» و در جلسه بعدی که در تاریخ 1391/04/05 با حضور تعدادی از اولیایدم تشکیل شدهاست متهم منکر قتل (اعم از مشارکت یا معاونت) گردیده و اظهار نموده: «من یک اشتباه مرتکب شدم و قتل را به گردن گرفتم. یک سری مسایل با زن و پدر و برادرم داشتم. بیشتر با زنم مشکل داشتم. قتل را به گردن گرفتم. چون به من گفته بودند که یک نفر رفته سراغ گرفته و این حرف را به خانمش (خانم مقتول) گفته من هم همان حرف را تکرار کردم تا قبول کنند و آنچه قبلاً گفتهام صحت ندارد و واقعیت این است که من مرتکب قتل نشدم.» وی در جلسه بعدی نیز ضمن انکار اتهام انتسابی اظهار نموده: «واقعاً مرتکب قتل نشدم، همه آنها (که گفتهام) دروغ بوده است.» دادگاه سپس در تاریخ 1392/10/28 تشکیل جلسه داده تا از ع.د. (پسر عموی ج.د.) و خانم ب.س. به عنوان مطلعین تحقیق نماید که با حضور تعدادی از اولیایدم مقتول (ج. و ح.د.) و متهم و وکیل متهم تشکیل گردیده، اولیایدم اعلام نمودهاند ب. فوت نمودهاست و ع.د. در جلسه دادگاه حاضر نشده و متهمین به نامهای ع.ش. و م.ش. وجود خارجی ندارند، فلذا تقاضای قصاص ج.س. و قاتلین ناشناس را نمودهاند. دادگاه به متهم اتهام معاونت در قتل عمدی را تفهیم و متهم مجدد منکر بزه انتسابی شده و وکیل به شرح مذکور از وی دفاع کرده است. دادگاه با اعلام ختم رسیدگی با توجه به اظهارات متهم (ج.س.) و اقاریر وی در مراحل مختلف تحقیق و رسیدگی اقدام وی را تحت عنوان معاونت در قتل دانسته و با احراز بزهکاری وی مستنداً به ماده 217 قانون مجازات اسلامی مشارٌالیه را به تحمل شش سال و صد روز حبس با احتساب ایام بازداشت قبلی محکوم نموده و در خصوص اتهام مشارکت در قتل را با توجه به عدم احراز عنصر مادی جرم قتل و توجهاً به انکار متهم و رأی صادره فوق در قالب معاونت در جرم و اینکه (به نظریه پزشکی قانونی علت قتل ناشی از خفگی قید نشده هر چند متهم به کشیدن کاپشن بر روی صورت و سر مرحوم و نشستن بر روی آن اقرار دارد، ولی احراز نگردیده است که این عمل منجر به قتل شده باشد و اگر پزشکی قانونی بعداً به این موضوع اشاره کرده است در فرض و سئوال دادگاه بوده است، بدین لحاظ در راستای ماده 177 قانون آئین دادرسی کیفری دادگاههای عمومی و انقلاب و با تمسک جستن به اصالتالبرائه و اصل 37 قانون اساسی حکم برائت متهم از اتهام قتل مرحوم صادر و اعلام نمودهاست و بدل پرونده را جهت شناسایی و دستگیری متهمین متواری مفتوح نگه داشته است. این رأی پس از ابلاغ در مهلت قانونی از سوی آقای م. وکیل متهم و احدی از اولیایدم متوفی با تقدیم لایحههای جداگانه مورد اعتراض قرار گرفته است. پرونده به دفتر دیوانعالیکشور ارسال و به این شعبه ارجاع گردیده است.
رأی شعبه دیوان عالی کشور
نظر به اینکه اولاً: در خصوص سوابق و وضعیت رفتار مقتول هیچگونه تحقیقی به عمل نیامده که آیا وی در امور قاچاق مواد مخدر فعالیتی داشته یا خیر؟ و کلاً متوفی با قاچاقچیان مواد مخدر مراوده و رابطهای داشته که انگیزه قتل وی شده باشد یا خیر؟ ثانیاً: در خصوص اظهارات همسر مقتول مبنی بر مراجعه ل.ق. و همراهان وی جهت مطالبه طلب از مقتول تحقیقی به عمل نیامده است. ثالثاً: متهم به کرات شیوه قتل متهم را بدین نحو توصیف نموده که دو متهم دیگر با چاقو به پاهای مقتول ضربات زده و وی کاپشن متوفی را از تنش بیرون آورده و به دور سرش پیچیده و روی او نشسته تا وی فوت نمودهاست که در صورت احراز فرض مذکور عمل متهم از مصادیق ممسک تلقی شده و استناد دادگاه به ماده 207 قانون مجازات اسلامی 1370 صحیح نمیباشد. رابعاً: در نظریه اخیر پزشکی قانونی در تعیین علت مرگ مقتول، انسداد راههای هوا و تنفسی مقتول را نفی ننموده و از آن جایی که تحقق بزه مشارکت در جرم مستلزم تساوی نقش شرکاء و مباشرین جرم نبوده و رفتار هر یک به تنهایی برای تحقق جرم کافی باشد یا نه مجازات فاعل مستقل جرم را دارد که از این حیث در صورت تکافوی دلیل علیه متهم، عمل وی میتواند از مصادیق مشارکت در قتل باشد که لازم است برای احراز هر یک از عناوین مذکور در بندهای مذکور (ثالثاً و رابعاً) تحقیقات جامع معمول و سپس اتخاذ تصمیم گردد، علیهذا با توجه به نواقص مذکور رأی دادگاه قابل ابرام نبوده و از این حیث مستنداً به بند (ب) ماده 265 قانون آئین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امورکیفری ضمن نقض رأی تجدیدنظرخواسته، رسیدگی مجدد پرونده به دادگاه صادرکننده رأی محول میگردد.
شعبه 32 دیوان عالی کشور - رئیس و عضو معاون
رضا فرج اللهی - علی علیا