رأی خلاصه جریان پرونده
حسب گزارش نیروی انتظامی ازجمله گزارش کلانتری ... مبنی بر اینکه در ساعت 20 مورخ 1391/01/24 به آن کلانتری گزارششده فردی به هویت ر. بر اثر اصابت ضربه چاقو مجروح که به بیمارستان ... اعزام شده و در آنجا فوت مینماید و دو نفر از دوستان وی به اسامی خ. و م. نیز که در منازعه همراه مقتول بودهاند مجروح گردیدند و جهت مداوا به بیمارستان منتقل شدند و در ادامه با اظهارات م. و خ. مشخص گردیده که س. نیز در جریان منازعه بوده است. اظهارات متهمین م. و خ. به شرح صفحات 17 و 35 پرونده حاکی از وقوع منازعه بین مرحوم و نامبردگان ازیکطرف با دو نفر دیگر که سوار بر خودروی پراید با پلاک نامشخص بودهاند صورت گرفته است و حسب اظهارات م. و خ. فردی که سرنشین خودروی پراید بوده کارد یا چاقویی در دست داشته و بهوسیله آن، آنها را مجروح نموده و مرحوم ر. را به قتل رسانده است و راننده پراید صرفاً سنگ پرتاب میکرد. با توجه به چهره ترسیمی متهم توسط م. و خ. منضم در صفحه 42 پرونده با چهره متهم م.ی. شباهتهایی دارد و پزشکی قانونی به شرح صفحه 50 پس از معاینه جسد مقتول اعلام نموده وجود یک بریدگی طویل و عمیق در سمت چپ سینه مقتول، اضافه کرده است که این بریدگی موجب دریدگی پرده قلب و پسازآن عضله دهلیز چپ قلب شده و درنتیجه ی خونریزی شدید ر. فوت نموده است. ف. که در محل منازعه حضورداشته اظهارات متهمان م. و خ. را تأیید نموده است(صفحه 59 - 61) .و متهمان م. و س. به شرح صفحات 64 و 66 پرونده دارای سوابق کیفری قبلی در رابطه با منازعه و ضربوجرح میباشند و حسب نظریه پزشکی قانونی جراحات وارده بر بدن خ. و م. بر اثر اصابت جسم برنده ایجاد گردیده است(ص 68 ، 69). م. و س. در مورخ 1391/02/19 با دیدن م.ی. اظهار داشتند: شک ندارند که ضارب مقتول، ایشان بوده است و س. گفته چهره ضارب را ندید، لیکن جثهاش با جثه م.ی. مطابقت دارد و م.ی. بزه انتسابی را انکار نموده و اظهار داشته که هیچ اطلاعی از جریان منازعه ندارد و م. و خ. و س. را نمیشناسد و تصاویری از چهره وی ضمیمه پرونده است(صفحه 170 - 174) که با چهرهنگاری اولیه قاتل(صفحه42) مطابقت دارد. مجدداً در مورخ 1391/02/31 آقایان م. و خ. با دیدن م.ی. اظهارات سابق خود را تکرار نموده اند و م. گفت: 80 درصد م.ی. با ضارب شباهت دارد و خ. نیز گفت: صد درصد نمیتوانم بگویم م.ی. همان ضارب است اما چهرهاش به ضارب شباهت دارد چپدست هم هست و ضارب هم چپدست بود(صفحه177،178) و نامبردگان راجع به نحوه یافتن م.ی. گفتند: در خیابان میرفتیم و اتفاقی این آقا را دیدیم، درب منزلشان نشسته بود و به چهرهاش مظنون شدیم و اسم او را پرسیدیم کاغذ به او دادیم بنویسد فهمیدیم چپدست است و بیشتر به او ظنین شدیم (صفحه 178) که به لحاظ اظهارات همراه با تردید نامبردگان، متهم م.ی. در مورخ 1391/03/01 با صدور قرار وثیقه آزاد گردیده است. و پسازآن خانواده مقتول اظهار داشتهاند که سه نفر متهم س. و م. و خ. حقیقت را در رابطه با م.ی. بیان نکرده که مجدداً از م. راجع به نحوه شناسایی م.ی. سؤال شد که گفت: م.ز. برای همسر وی تعریف کرده که قاتل ر. برادر ب. است و م.ز. نیز اظهارات وی را تکذیب نمود و اظهار داشت: هیچ مطلب خاصی در مورد قتل مرحوم نمیداند و چیزی نیز از کسی نشنیده است (صفحه 271،272). م.ح. که گفته شد م.ز. این مطلب را از او شنید و تحقیق شد که اظهاراتی مشابه اظهارات م.ز. بیان داشته و موضوع را تکذیب کرده است(صفحه273). اما ف. اظهار داشت که: از م.ز. قبل از دستگیری م.ی. شنیده که ب. با برادرش قاتل هستند و او این مطلب را برای م. بازگو کرده است(صفحه 300 ،301). در مواجهه حضوری بین ف. و م.ز. و م.ح.، ف. و م.ح. منکر آشنایی با م.ی. و چنان اظهاراتی شدهاند. در مورخ 1391/04/10 مجدداً از م. تحقیق شد که اظهار داشت: صددرصد مطمئن نیست که ضارب م.ی. است و در نوبت قبلی که گفته 80 درصد، اشتباه کرده است. و خ. گفته: شخصی که به من و م. و مقتول چاقو زده است همین م.ی. است. نحوه شناسایی وی چنین بود که م. گفت م.ز. به ف. گفته که پسری که قتل کرده برادر ب. بوده که من و م. به سراغ م.ی. رفتیم(صفحه 286-288). بهموجب گواهی انحصار وراثت مندرج در صفحه 294 پرونده خانم ب. مادر مقتول، ولیدم منحصربهفرد وی بوده و وکیل ولیدم اظهار داشته است: با عنایت به شهادت شهودی که از فاصله بسیار نزدیک ناظر صحنه قتل مرحوم بوده است، از متهم م.ی. شکایت دارم(صفحه303). ولیدم نیز در دادسرا حاضر و اظهار داشت بهعنوان قاتل از م.ی. شاکی هستم(صفحه 305) و متهم م.ی. مجدداً احضار گردید و در تاریخ 1391/05/31 بازپرس از وی تحقیق نمود اما نامبرده با تکرار اظهارات سابق خود بهطورکلی منکر بزه انتسابی گردید. در مورخ 1391/06/01 بین متهم(م.ی.) و خ. و م. مواجهه حضوری انجام شد که خ. و م. اظهار داشتند: صد درصد یقین دارند که م.ی. همان شخص است که مقتول را مضروب کرده و هر دو نفرشان را چاقو زده است(صفحه 312 -313). و بعد از صدور قرار مجرمیت از سوی بازپرس شعبه هشتم دادسرای ویژه امور جنایی ... معاون دادستان ... با صدور کیفرخواست در خصوص اتهام متهمین: 1ـ م.ی.، متأهل، دایر بر قتل عمدی مرحوم ر. و ایراد جراحات عمدی با چاقو نسبت به خ. و م. و شرکت در منازعه منتهی به قتل 2ـ م. 3ـ س. 4ـ خ. هر سه نفر(ردیفهای دوم الی چهارم) متهماند به شرکت در منازعه منتهی به قتل، با توجه به محتویات پرونده و شکایت اولیایدم و نظریه پزشکی قانونی و اقاریر صریح و مقرون بهواقع متهمین با عنایت به مطالبه قصاص از ناحیه اولیایدم با استناد به ماده 205 و بند ب ماده 206 و مواد 207 و 227 و 228 و بندهای 1 و 2 ماده 231 و مواد 232 و 233 و 261 و 264 و 265 در خصوص متهم ردیف اول و بند یک ماده 615 قانون مجازات اسلامی در خصوص سایر متهمین از دادگاه تقاضای تعیین کیفر نمود(صفحه346 -348). متعاقب آن پرونده به شعبه چهارم دادگاه کیفری استان ... ارجاع گردید و دادگاه از همه مطلعین که نام آنها در پرونده آمده، دعوت به عمل آورد و از آنها تحقیق نمود بهجز مطلع م.ح. که مجهولالمکان اعلام شده اما در دادسرا از وی تحقیق به عمل آمد که اظهار داشت از موضوع قتل اطلاعی ندارد و دادگاه با استماع اظهارات نماینده دادستان و تحقیق از متهمین و مطلعین در جلسات 1392/02/08 و 1392/08/06 و 1392/11/13 و 1393/03/25 به موضوع رسیدگی و متهم در کلیه جلسات دادگاه، منکر بزه انتسابی گردید. پس از رسیدگیهای لازم ختم رسیدگی را اعلام و طی دادنامه شماره 0057 ـ 1393/03/27 چنین رأی داد: در خصوص اتهام آقای م.ی. دایر بر ارتکاب قتل عمدی مرحوم ر. و ایراد جراحات عمدی نسبت به خ. و م. و شرکت در منازعه منتهی به قتل با وکالت ح.، با عنایت به اینکه متهم، منکر بزه انتسابی است و اعلام اتهام نیز حسب اظهارات آقایان م. و خ. بوده که بیان داشتهاند که از سوی خانم ف. شنیدهاند متهم مرتکب قتل و جرح شده است و خانم ف. اطلاعات خود را ناشی از شنیدههایی اعلام کرده که خانم م.ز. بهطورقطع و یقین اعلام ننموده که متهم مرتکب قتل شده است و حتی در اعلام اینکه متهم دخالت در درگیری داشته دچار تزلزل گفتار شده بهنحویکه بیان داشته وی نگفته که متهم چنین اقدامی انجام داده است و یا اسم شخص خاصی را آورده باشد و بهعلاوه مشارٌالیها نیز اطلاعات خود را ناشی از اظهارات م.ح. دانسته که مشارٌالیه برحسب اعلام اولیایدم به علت اعتیاد و سوابق کیفری متواری و مجهولالمکان است و چون اظهارات متهمین م. و خ. و س. در جهت شناسایی متهم صرفنظر از تردید اولیه آنان، به علت خصومت آنان با متهم قابل اعتبار نیست و اظهارات مطلعین دیگر نیز به نحوی است که یقین آور نبوده و ادله شرعی و قانونی بر توجه اتهام به متهم وجود ندارد. همچنین از مجموع تحقیقات بهعملآمده خصوصاً فقدان خصومت سابق بین متهم و مقتول و شاکیان، نمیتوان علم و یا ظن به ارتکاب جرم توسط متهم پیدا کرد؛ بنابراین دادگاه با توجه به ایجاد شک و شبهه در توجه اتهام و حکومت اصل برائت و نیز اعمال قاعده درأ با التفات به اینکه متهم در ردّ اتهام از خود مطابق ماده 315 قانون مجازات اسلامی 1392، قسم یاد کرده است هیئت دادگاه، بزهکاری متهم را محرز ندانست و حکم بر برائت وی صادر مینماید. و در خصوص اتهام متهمین م. و خ. دایر بر شرکت در منازعه منتهی به قتل، با توجه به اینکه نامبردگان اقرار دارند که در نزاع شرکت داشتهاند و گزارش مأمورین نیز مبین همین موضوع است و بر اساس تحقیقات بهعملآمده علت درگیری ناشی از اقدامات نامبردگان بوده که سرانجام به ارتکاب قتل منجر شده است، دادگاه بزهکاری نامبردگان را محرز دانسته و مستنداً به بند یک ماده 615 قانون مجازات اسلامی حکم بر محکومیت هر یک از متهمین به تحمل دو سال حبس صادر مینماید و س. نیز به علت عدم کفایت دلیل مستنداً به ماده 177 قانون آئین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور کیفری تبرئه مینماید. با توجه به اینکه اصل قتل با توجه به نظریه پزشک قانونی و تحقیقات بهعملآمده توسط دادسرای عمومی و انقلاب و گزارش ضابطین دادگستری محرز بوده، لیکن قاتل شناخته نشده است، در اجرای ماده 487 قانون مجازات اسلامی 1392 دیه مقتول از بیتالمال پرداخت میگردد(صفحه 539 ،540). رأی صادره در مورخ 1393/07/23 به خ. و م. و در مورخ 1393/07/29 به م.ر. وکیل اولیایدم مرحوم ر. و نماینده دادستان ابلاغ گردید که نام،بردگان طی لوایحی که بهوقت شور قرائت خواهد شد به رأی صادره اعتراض نمودهاند که پرونده به این شعبه ارجاع گردید و به شرح ذیل اظهارنظر میشود.
رأی شعبه دیوان عالی کشور
در خصوص تجدیدنظرخواهی: 1ـ نماینده دادستان عمومی و انقلاب .... 2ـ م.ر. وکیل پایهیک دادگستری به وکالت از سوی اولیایدم مرحوم ر. 3ـ متهم خ. نسبت به دادنامه معترضٌعنه که بهموجب آن متهم م.ی. از اتهام ارتکاب قتل عمدی مرحوم ر.(به استدلال مندرج در دادنامه تجدیدنظرخواسته) تبرئه گردیده و آقایان خ. و م. به اتهام شرکت در منازعه منتهی به قتل مستنداً به بند یک ماده 615 قانون مجازات اسلامی هر یک به تحمل دو سال حبس تعزیری محکوم گردیدهاند. متهم س. از اتهام شرکت در نزاع منتهی به قتل تبرئه و مقرر نموده که در اجرای ماده 487 قانون مجازات اسلامی 1392دیه مقتول از بیتالمال پرداخت شود؛ نظر به اینکه دادگاه دلایل تبرئه متهم م.ی. و متهم س. و محکومیت متهمین م. و خ. را در دادنامه معترضٌعنه مشروحاً ذکر نموده و اعتراض مؤثری از سوی تجدیدنظرخواهان به عمل نیامده که سبب نقض و گسیختگی رأی گردد و ازلحاظ رعایت تشریفات دادرسی نیز ایراد قابلذکری ملاحظه نشده است، لذا مستنداً به بند الف ماده 265 قانون آئین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور کیفری ضمن ردّ تجدیدنظرخواهی بهعملآمده دادنامه تجدیدنظرخواسته را تأیید و ابرام مینماید.
شعبه 7 دیوان عالی کشور - رئیس و عضو معاون
حسین انتظاری- حسین طالبی