رأی خلاصه جریان پرونده
آقای الف. به اتهام لواط ایقابی مورد پیگرد قرارگرفته است. دادگاه کیفری استان البرز با ادعای حصول علم که مستند به نظریه پزشکی قانونی و اذعان متهم مبنی بر رفتن به داخل باغ به اتفاق طفل (ع.) است، بزهکاری وی را احراز کرده و به استناد مواد 108 و 110 و 120 قانون مجازات اسلامی 1370 وی را به اعدام از طریق طناب دار محکوم کرده بود. براثر اعتراض وکیل مدافع محکوم علیه، پرونده مآلاً به این شعبه ارجاع، به علت نقص تحقیقات و وجود قرائن معارض دادنامه نقض و رسیدگی به همان شعبه محول گردید. شرح قضیه در گزارش مورخ 16/08/91 منعکس است (نیازی به تکرار آن نیست). متعاقب نقض دادنامه و ارسال پرونده به شعبه صادرکننده حکم، دادگاه پدر متهم را احضار کرده تا در موردادعای وی در خصوص این که افرادی شاهد بوده اند، مادر طفل با انگشت در مقعد فرزندش ضایعاتی ایجاد کرده است، تحقیق نماید. وی اظهار نموده این مطلب صحت دارد یکی دو نفر بوده اند با آنان صحبت کرده گفته اند اگر احضار شوند در دادگاه شهادت خواهند داد. مادر شاکی ادعای پدر متهم را شدیداً انکار کرده و اظهار نموده متهم و فرزندش رفته اند داخل باغ و برگشته اند دو نفر (وی و متهم) بوده اند کس دیگری همراه آنان نبوده است. از وی سؤال شده ر. همراهشان نبوده؟ پاسخ منفی داده است. پدر متهم اظهار نموده م. را می شناسد آدرس او را تقدیم دادگاه خواهد کرد. وی یکی از شهود را م. معرفی کرده که وقتی که در حیاط جروبحث می شده وارد حیاط شده و به خانم (مادر طفل) گفته است: چرا تهمت می زنی پزشکی قانونی هست شاید تأیید نکند! و خانم دست بچه اش را گرفت و رفت و گفت صبر کن جایی بفرستمت که عرب نی انداخته است (عرب نی می اندازد) بالاخره پدر متهم اذعان کرده کسی ندیده مادر طفل با انگشت فرزند خود را از ناحیه مقعد مجروح کرده باشد ولی او و همسرش دیده اند که خانم فرزندش را روی زانو نشانده و داشته با انگشت کاری می کرده است. در این موقع همسر وی به جلسه دادگاه فراخوانده شده، اظهار نموده: فرزند شاکی با پسر او به داخل باغ رفته اند که انگور و گردو بچینند برگشتند پسر شاکی داشت گریه می کرد و پ. خانم گفت پسر شما با پسر من این کار را انجام داده است یعنی با پسر من زنا (منظور وی لواط است) کرده است. من شلوار پسره را پایین کشیدم گفتم زن چرا آبروی خودت و بچه ات را می بری! گفت من جایی می فرستم که عرب نی انداخته من شلوار بچه را پایین کشیدم هیچ خبری نبود سالم بود. در آن موقع الف. دوست پسرش وارد حیاط شده و گفته است چنین چیزی می شود. وی اظهار نموده داخل آشپزخانه مادر طفل او را روی زانوی خود خوابانده بود و می گفته نگاه کن نگاه کن چه بلایی بسر بچه ام آورده ای و آن لحظه همسرش (خ.) نزد وی در حیاط نبوده است. وکیل مدافع متهم لایحه ای به دادگاه تقدیم کرده است. پدر متهم دو نفر به نام های ر. ، و م. را به عنوان شاهد معرفی کرده است. شاهد اولی اظهار نموده: عازم منزل پدرخانمش بوده قبل از رسیدن به آنجا داخل باغ با دوستانش قلیان می کشیده، الف. با پسر همسایه اش داخل باغ شده اند از وی سؤال شده دیده ای که خانم با انگشت نسبت به بچه اش اذیت و آزار جنسی کند؟ پاسخ داد من یک خانم را دیدم که با دست این کار را می کرد! دادگاه از وی سؤال کرده وقتی پشت خانم به شما بوده چطور دیدی که با دستش این کار را می کند؟! جواب داده: ندیده، شنیده است. خانم پشتش به وی بوده و وقتی دستش را تکان می داده، بچه صدایش بالا می رفت . . . کلاً بچه در حال گریه بوده است. م. اظهار نموده: با الف. به در منزل آن ها رفته مادر الف. به او گفته است بیا ببین این زن با بچه خودش چه کار می کند شاکی بچه را خوابانده بود روی زانویش و با دستش او را اذیت و آزار جنسی می کرد. من به او گفتم این جور آدم ها را نباید به عنوان مستأجر بپذیرید که در این لحظه پدر الف. آمد و گفت این اینجا چکار می کند وی اضافه کرده از پشت پنجره دیده است که بچه روی پای چپ خانم بوده و دست چپش را گذاشته بود روی کمر بچه و با دست راست آزار و اذیت جنسی می کرد. دادگاه در صحت اظهارات وی به لحاظ این که پشت خانم به طرف او بوده تردید کرده، اظهار نموده: وقتی آنجا بودیم صدای گریه نمی آمد وقتی رفتم داخل حیاط صدای گریه را شنیدم. در پی سؤالات دیگر دادگاه اظهار نموده: ندیده است که خانم بچه را آزار و اذیت کند شنیده است. از پدر متهم در مورد شهود تعرفه شده سؤال شده، اظهار نموده: آن زمان این آقا (ع.) خود را ت. معرفی کرد. پدر طفل اظهار نموده: آخر کافر هم با فرزند خود این کار را نمی کند من از این آقا اطمینان داشتم که رفتم مستأجر وی شدم نمی دانستم با پسرم چنین عملی انجام می دهد. دادگاه در خاتمه رسیدگی با توجه به عدم شناسایی ر. با التفات به شکایت شاکی و نظریه اول پزشکی قانونی که در معاینه مقعد شاکی ساییدگی به همراه ذرات خون ... مشاهده و تأیید نموده و نظر به این که متهم در جلسه دادرسی اقرار نموده که بچه را به باغ برده و متواری بودن متهم به مدت 17 روز بزهکاری وی را احراز کرده و به استناد مواد 108 و 110 و 120 قانون مجازات اسلامی وی را به اعدام به وسیله طناب دار محکوم کرده است. دادنامه در تاریخ 17/02/93 به محکوم علیه و در تاریخ 20/09/93 به وکیل مدافع وی ابلاغ شده، وکیل مدافع طی لایحه ای به دادنامه صادرشده اعتراض کرده است. پرونده به دفتر دیوان عالی کشور ارسال و به این شعبه ارجاع شده است.
رأی شعبه دیوان عالی کشور
با توجه به این که طفل مذکور ادعای عنف یا اکراه نکرده است و متهم دارای شرایط احصان نمی باشد، از طرفی ماده 234 قانون مجازات اسلامی 1392 که تحمیل مجازات اعدام بر مرتکب لواط ایقابی را مشروط به یکی از سه شرط مذکور نموده است انسب به حال متهم است، اعتراض وکیل مدافع محکوم علیه را وارد دانسته، دادنامه تجدیدنظرخواسته را صرف نظر از کیفیت احراز بزه، به استناد بند ب ماده 265 قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور کیفری نقض و رسیدگی به شعبه دیگر دادگاه کیفری استان البرز محول می شود.
رئیس شعبه سی و دوم دیوان عالی کشور ـ عضو معاون
فرج اللهی ـ مرتضوی