رأی خلاصه جریان پرونده
پیرو گزارش های تنظیمی توسط این مستشار دیوان عالی کشور به عنوان عضو ممیز الف ـ در پرونده کلاسه 5/3543/24 و ب ـ در پرونده کلاسه 25/3656/24 ماحصل قضیه اینست که:اول و دوم ـ در تاریخ 25/2/82 آقای م.ت. وکیل پایه یک دادگستری، به وکالت از خانم ها ل.د.، ف.ق.، م.ق. و آقای ف.ق.، دادخواستی به طرفیت خانم س.س. و آقای س.ق. (با قیمومت خوانده ردیف1) به خواسته الف ـ نفی رابطه زوجیت خوانده ردیف اول آقای مرحوم ح.ق. (مورث وکلای خود یا خواهان ها) ب ـ نفی ولد خوانده ردیف دوم (آقای س.ق.) با آن مرحوم با استدلال مندرج (از جمله استناد به پرونده کلاسه 80/513/783 ـ ح و استعلام از بیمارستان محل تولد خوانده ردیف 2 در خصوص برگ ولادت و از اداره ثبت اموال و از دفترخانه محل وقوع عقد خوانده ردیف 1 و ...) ارائه نمود. رسیدگی به پرونده به شعبه 1721 دادگاه عمومی تهران ارجاع شد و به کلاسه های 84/354 و 353 ثبت شده است. پس از استماع دعوی و خواسته در جلسه مقرر رسیدگی 27/3/82 توسط دو نفر از خواهان های حاضر به شرح دادخواست تقدیمی، در پاسخ آقای احمد الف. به وکالت از خوانده (و یا خواندگان)، با اعلام اینکه مطابق رأی شماره 1854ـ28/6/80 صادره از شعبه 1728 دادگاه خانواده تهران که تصویر آن ارائه و پیوست شده است، در پرونده کلاسه 80/951 و مبنی بر اینست که دعوی آقای ح.ق. به طرفیت خانم س.س. دایر بر اینکه پس از ثبت واقعه طلاق، مشارالیها در 11/10/67 متعاقباً در مورخ 10/11/67 رجوع صورت گرفته و آنان دارای فرزندی شده اند، لذا تقاضای ثبت واقعه رجوع را کرد. با استدلال مندرج احراز شد و به استناد مقررات مرقوم، خوانده ملزم به ثبت واقعه رجوع در محضر طلاق مربوطه شد. رأی صادره قابل تجدیدنظرخواهی اعلام گردید. ظاهراً رأی مذکور در تاریخ 8/7/80 به خوانده (محکوم علیها) ابلاغ شد (صفحه 31) و حاصل رجوع مزبور فرزندی است که به نام س.ق.، برای او شناسنامه دریافت شد و حکم رجوع مزبور در دفترخانه ازدواج شماره 344 به ثبت رسیده است. تصویری از سند ازدواج خانم س.س. با آقای ح.ق. به شماره ترتیب5591/18 تاریخ وقوع و ثبت عقد 27/9/64 تنظیمی در دفتر رسمی ثبت ازدواج شماره 344 تهران که واقع طلاق نیز در ذیل قسمت صفحه طلاق از نوع طلاق خلع نوبت اول به شماره 6394 دفتر طلاق 158 تهران ثبت شده است و مراتب رجوع نیز در ذیل صفحه سایر شرایط درج گردیده است. (صفحات 29 لغایت 28). تصویری از قیم نامه خانم س.س. به قیمومت از فرزندش س.ق. با تاریخ صدور 21/8/81 و نیز از صفحه دوم شناسنامه مشارالیها که نام شوهر ح.ق. و نام فرزند س. درج شده، نیز ضمیمه است (صفحات 29 و30) طی دادنامه به شماره های 82/1368 و 1367ـ5/5/82 صادره از شعبه 251 دادگاه عمومی خانواده تهران، با شرح دعوی و خواسته ها و جریان دادرسی ... حکم رد هر دو دعوی صادر و ظرف مهلت قانونی قابل تجدیدنظرخواهی اعلام شد (صفحات 1 لغایت 38). سوم ـ تجدیدنظرخواهی آقای ه.الف. به وکالت از خواهان های بدوی، با اعلام اینکه آراء بدوی در تاریخ 26/6/82 به موکلان ابلاغ شد، طی دادنامه شماره 1270ـ28/8/82 در پرونده کلاسه 82/24ت/1003 شعبه 24 دادگاه تجدیدنظر استان تهران رد شد. (صفحات 41 لغایت 48) رأی تجدیدنظری قابل فرجام خواهی ظرف مهلت قانونی اعلام گردید. چهارم ـ درخواست اعاده دادرسی آقای پ.ف. کارآموز وکالت دادگستری (که برابر وکالت نامه ابرازی، به اتفاق آقای ه.الف. وکیل پایه یک دادگستری منفرداً و متفقاً انتخاب شده بود) به وکالت از خواهان های بدوی در تاریخ 5/3/83 ثبت شد. نسبت به آراء بدوی مزبور (به شماره های 82/1368 و 1367 در پرونده ها به کلاسه های 82/354 و 353) به شعبه 251 دادگاه عمومی خانواده تهران ارجاع شد. با ارائه وکالت نامه و لایحه دفاعیه توسط آقای ح.د. و وکیل پایه یکم دادگستری به وکالت خواهان های اعاده دادرسی در پرونده، مثبوت به کلاسه 83/251/860 شعبه 251 دادگاه عمومی تهران و رسیدگی به عمل آمده، طی دادنامه شماره 83/2071ـ24/6/82 رد و ظرف مهلت قانونی قابل تجدیدنظرخواهی اعلام شده است. پنجم ـ برابر دادنامه شماره 2370ـ16/12/83 صادره از شعبه 24 دادگاه تجدیدنظر استان تهران در پرونده کلاسه 830/24ت/2286، تجدیدنظرخواهی آقای ح.د. به وکالت از خواهان های موصوف اعاده دادرسی، رد گردید. ششم ـ دادخواست اعاده دادرسی برای مرتبه دوم ابرازی توسط آقای ع.ع. دارای پروانه وکالت پایه یکم از مرکز امور مشاوران حقوقی و وکلاء قوه قضائیه، به وکالت از خواهان های بدوی موصوف، نسبت به آراء قطعی شده به شماره های 81/1368 و 1367ـ 5/5/82 صادره از شعبه 251 دادگاه عمومی خانواده تهران، در پرونده ها به کلاسه های 81/354 و 353، با استدلال به گواهی برگ ولادت صادره توسط پزشک و مامای مربوطه صادره 3/11/69 و گواهی تأیید ولادت توسط بیمارستان رسالت تهران و حکم صادره آن شعبه و محتویات پرونده ها به کلاسه های 82/354 353 که در تاریخ 21/10/87، دستور ثبت و تعیین وقت رسیدگی و دعوت از اصحاب دعوی داده شده و ضمیمه وکالت نامه و تصویر مصدق شناسنامه س.س. و تصویر مصدق گواهی پزشک و ماما راجع به ولادت و گواهی بیمارستان رسالت تهران و ... در شعبه 36 دادگاه عمومی خانواده (یک) تهران به کلاسه 01027ـ87 و شماره بایگانی شعبه 871153 یا 87/1027 ثبت و طی دادنامه شماره 1654ـ14/12/87 قرار قبولی دادخواست برای رسیدگی صادر و دستور تعیین وقت رسیدگی و دعوت از طرفین دعوی به شرح مقرر صادر شد. هفتم ـ در موعد مقرر رسیدگی 19/1/87 بعد از تکرار دعوی و خواسته توسط آقای وکیل موصوف خواهان های تجویز اعاده دادرسی، با استدلال به برگ ولادت مزبور صادره از سوی پزشک و مامای مربوطه و نیز نامه فوق الذکر بیمارستان رسالت تهران مبنی بر عدم انتساب خوانده ردیف دوم (س.ق.) به مرحوم ح.ق. و تقاضای انجام آزمایش DNA و اعلام مراتب آمادگی موکلین او برای انجام آزمایش مزبور، در مقابل آقای وکیل خواندگان (به نام آقای الف.ف.) با اعلام اینکه به لحاظ صدور حکم در شعبه 24 دادگاه تجدیدنظر استان تهران، دادگاه بدوی صالح نیست و نیز اینکه افزود مرحوم ح.ق. با حضور در شعبه 1728 دادگاه خانواده، اقرار و اعتراف نمود که آقای س.ق. از صلب وی است و با حضور در دفترخانه شماره 230 اسناد رسمی تهران، طی اقرارنامه شماره 70198ـ 5/12/75، اقرار مشابهی کرد و اعتراض خواهان، دائر بر اینکه س.ق. از صلب پدر آنان نمی باشد، قابلیت استماع ندارد... دستور دعوت از اصحاب دعوی جهت انجام آزمایش DNA داده شد ... و پس از ارائه لوایحی، توسط آقایان وکلای طرفین، نهایتاً طی دادنامه شماره 758ـ 31/3/88 یا 1/4/88 در پرونده کلاسه 87/1027، ضمن شرح دعوی درخواست تجویز اعاده دادرسی که شعبه مزبور (236) به جانشینی از شعبه 251 رسیدگی نموده، با استدلال به تحصیل مدارک جدید ابرازی آقای وکیل موصوف خواهان های یاد شده، شامل برگ ولادت صادره توسط پزشک و مامای مربوطه و تأیید بیمارستان رسالت تهران مبنی بر ولادت آقای س.ق. در مورخه 1/11/69 در بخش زایمان بیمارستان رسالت با نام پدر ج.ط. و مادر س.س. که در اوایل سال 1370، والدین وی با مراجعه به اداره ثبت احوال مرکزی تهران اقدام به اخذ شناسنامه برای او نمودند ... حسب مدارک موجود در بیمارستان شهدای تجریش، در فاصله سال های 1367 تا 1370 مرحوم ح.ق. به بیماری صعب العلاج سرطان غدد مبتلا بوده و تحت درمان مستمر شیمی درمانی و پرتودرمانی قرار داشته و به همین دلیل نیز خانم س.س. (خوانده) در مورخ 11/10/67 از مرحوم ح.ق. رسماً طلاق گرفته. با توجه به اینکه گواهی ولادت از ثبت احوال منطقه مرکزی و تأیید بیمارستان رسالت تهران، سه بار اخطاریه برای حضور در انجام آزمایش DNA و عدم حضور مشارالیه در انجام آزمایش مزبور، به استناد مقررات مندرج، ضمن پذیرش اعاده دادرسی که مفاد سند اعلامی مصون از اعتراض وکیل خوانده باقی مانده، حکم مورد اعاده نقض و دادنامه مزبور ملغی الاثر اعلام و وفق ماده 1160 قانون منطبق می گردد رأی صادره ظرف مهلت قانونی قابل تجدیدنظرخواهی اعلام شده است. هشتم ـ پس از تجدیدنظرخواهی آقای الف.ف. به وکالت از خانم س.س. و آقای س.ق. به طرفیت خواهان های بدوی که در تاریخ 20/7/88 ثبت گردید و نیز ارائه لایحه دفاعیه توسط آقای ع.ع. به وکالت از تجدیدنظرخواندگان و ارجاع موضوع به شعبه 24 دادگاه تجدیدنظر استان تهران و ثبت به کلاسه 88/24ت/880951 به موجب دادنامه شماره 401385 ـ 23/8/88، با استدلال به اینکه مرجع رسیدگی به دادخواست تجویز اعاده دادرسی، دادگاه صادرکننده حکم یا رأی قطعی است و در مانحن فیه شعبه 236 دادگاه عمومی تهران، صلاحیت رسیدگی و درخواست اعاده دادرسی را نداشته، به جهت اینکه صادرکننده رأی قطعی نمی باشد و شعبه 24 دادگاه تجدیدنظر استان تهران، صادرکننده رأی قطعی است، با وارد تشخیص دادن تجدیدنظرخواهی به عمل آمده، ضمن نقض دادنامه تجدیدنظرخواسته، قرار رد دعوی صادر و ظرف مهلت قانونی قابل فرجام خواهی اعلام شد. نهم ـ دادخواست تجویز اعاده دادرسی تقدیمی آقای ع.ع. وکیل پایه یکم دادگستری، به وکالت از خواهان های بدوی موصوف، در تاریخ 26/10/88 در شعبه 24 دادگاه تجدیدنظر استان تهران ثبت که درخواست تجویز اعاده دادرسی نسبت به دادنامه شماره 1270ـ29/8/82 صادره از شعبه مذکور نمود و به کلاسه 88/424/880951 ثبت شد. در وقت فوق العاده 27/11/88 با اعلام ختم رسیدگی طی دادنامه شماره 402023ـ8/12/88 با استدلال به عمل آمده، منجمله ارائه مدرک جدید تحصیلی شامل یک، برگ ولادت صادره توسط پزشک و مامای مربوطه به شماره 330895ـ001ـ 3/11/69 و 2ـ نامه شماره 2566ـ 14/9/87 مدیر بیمارستان رسالت تهران که تأیید نموده خوانده ردیف دوم (س.ق.) در مورخه 1/11/69 در بخش بیمارستان مزبور با نام پدر ج.ط. و نام مادر س.س. متولد شد و 3ـ طلاق نامه که تصویر آن پیوست می باشد و حاکی از جاری شدن صیغه طلاق خلع نوبت اول، فی مابین آقای ح.ق. و خانم س.س. است و 4ـ تصویر شناسنامه 4ـ350895ـ001ـ 1/11/69 متعلق به خوانده ردیف دوم (س.ق.) که نام والدین او در شناسنامه مزبور ج.ط. و س.س. مرقوم گردید ... و مدارک ابرازی حاکی از این است که: آقای س.ق. از آقای ح.ق. نمی باشد. با وارد دانستن دعوی خواهان ها، به استناد بند 7 ماده 426 و صدر ماده 358 قانون آیین دادرسی مدنی، ضمن نقض دادنامه معترض عنه، حکم به نفی ولد (ولدیت) س.ق. از آقای ح.ق. صادر و ظرف مهلت قانونی قابل فرجام خواهی اعلام شد. دهم ـ بعد از فرجام خواهی آقای الف.ف. به وکالت از خواندگان بدوی و وصول لایحه دفاعیه آقای ع.ع. به وکالت از فرجام خواندگان و ارجاع پرونده به شعبه 24 دیوان عالی کشور و ثبت به کلاسه 25/3543/24 مورد رسیدگی واقع و با تهیه گزارش جامع، توسط این مستشار دیوان عالی کشور به عنوان عضو ممیز طی دادنامه شماره 433/24ـ 27/4/89 با قید اینکه لازم بود بررسی شود آیا تقاضای اعاده دادرسی اخیر آقای وکیل موصوف ثبت شده، به شماره 400638ـ16/10/88 در مهلت مقرر قانونی بوده یا خیر و سپس اتخاذ تصمیم می شد و آنگاه اقدام به رسیدگی و انشاء رأی می گردید ... لذا در وضعیت مذکور، غیرقابل طرح و رسیدگی در دیوان عالی کشور تشخیص و جهت اقدام مقتضی به دادگاه محترم مزبور اعاده گردیده است. یازدهم ـ در تاریخ 30/6/89 شعبه 24 دادگاه تجدیدنظر استان تهران، با قید اینکه مطابق بند 7 ماده 426 قانون آیین دادرسی مدنی مدارک و دلایل ابرازی خواهان های اعاده دادرسی، در زمان صدور رأی مکتوم مانده ... در مقررات مذکور مهلت لحاظ نگردید، هر زمان که اسناد و مدارکی که در زمان صدور رأی مکتوم بوده، به دست آید و دلیل بر حقانیت درخواست کننده اعاده دادرسی باشد، می تواند تقاضای اعاده دادرسی نماید و... صدور رأی توسط این دادگاه، به منزله صدور قرار قبولی اعاده دادرسی می باشد. پرونده به شعبه 24 دیوان عالی کشور اعاده گردیده است. دوازدهم ـ در پرونده کلاسه 25/3656/2 شعبه 24 دیوان عالی کشور، پیرو گزارش قبلی و نیز گزارش جدید تنظیمی توسط این مستشار دیوان عالی کشور، به عنوان عضو ممیز و با این استدلال که مطابق مقررات ماده 427 و بعد قانون آیین دادرسی مدنی، مهلت درخواست اعاده دادرسی، پیش بینی شده است و شعبه محترم 24 دادگاه تجدیدنظر استان تهران، رسیدگی کننده به درخواست فوق الذکر، می بایست بدواً وفق مقررات تبصره ذیل ماده 435 قانون مذکور در مورد قبول یا رد درخواست اعاده دادرسی، قرار لازم را صادر نماید و در صورت قبولی درخواست، متعاقباً مبادرت به رسیدگی ماهوی نماید ... به موجب دادنامه شماره 963/24ـ30/8/89، با استدلال مذکور و نیز به علت اینکه عدم رعایت ترتیبات مذکور، یعنی عدم رعایت اصول دادرسی و قواعد آمره فاقد توجیه قانونی است...، به استناد بند 3 ماده 371 قانون آیین دادرسی مدنی، ضمن نقض رأی فرجام خواسته به شماره 402023ـ8/12/88 صادره از شعبه 24 دادگاه تجدیدنظر استان تهران، پرونده امر جهت بدواً صدور قرار مقتضی وفق تبصره ذیل ماده 435 قانون آیین دادرسی مدنی و سپس در صورت صدور قرار قبولی، با رعایت مقررات قسمت آخر تبصره مرقوم و مواد 437 بعد قانونی یاد شده، برای رسیدگی ماهوی و صدور رأی مقتضی به دادگاه محترم مذکور اعاده شد. سیزدهم ـ در وقت فوق العاده 21/10/2389 طی کلاسه 89/24ت/890951 شعبه 24 دادگاه تجدیدنظر استان تهران، مبادرت به تصمیم قرار قبولی درخواست تجویز اعاده دادرسی به استناد بند هفت ماده 426 قانون آئین دادرسی مدنی و تبصره ذیل ماده 435 قانون مذکور نمود. دستور تعیین وقت رسیدگی و دعوت از طرفین دعوی اعاده دادرسی داده شد. چهاردهم ـ در وقت مقرر رسیدگی 14/12/89 در پرونده کلاسه 89/24ت/880950 پس از تکرار درخواست تجویز اعاده دادرسی توسط آقای وکیل خواهان ها به نام آقای ع.ع. با بیان اینکه دعوی مطروحه در سال 1382 به علت عدم دسترسی به مدارک لازم در مرحله بدوی و تجدیدنظر رد شد، در سال 1388 موکلین او به مدارکی دسترسی پیدا کردند که ثابت می کرد خوانده ردیف دوم (به نام س.س.) از صلب مرحوم ح.ق. (مورث موکلین او) نمی باشد ... و ادعای خویش در استدلال و استناد به مدارک جدیدالتحصیل شامل برگ ولادت که توسط پزشک متخصص و مامای مربوطه مهر و امضاء شده که برابر آن آقای س.ط. در تاریخ 1/11/69 از خانم س.س. و آقای ج.ط. متولد شد و خانم س.س. با مراجعه به اداره ثبت احوال تهران شناسنامه ای برای فرزند مذکور خود با نام پدر (ج.) اخذ نموده، ولی بعداً در سال 1375 شناسنامه ای با نام خانوادگی ق. و نام پدر (ح.) برای خوانده ردیف دوم (س.ق.) اخذ شده است، چگونه می توان برای خوانده ردیف دوم متولد 1/11/69 که از ج.ط. متولد شد، همین فرزند نیز فرزند مرحوم ح.ق. قلمداد گردد. جهت انجام آزمایش ژنتیک DNA به پزشکی قانونی مراجعه نمایند ... در پاسخ آقای الف.ف. وکیل خواندگان اعاده دادرسی اظهار کرد: در دادخواست اعاده دادرسی می بایست صراحتاً اعلام گردد کدامیک از 7 بند ماده 426 قانون آیین دادرسی مدنی مورد استناد است، سپس چنانچه ادله جدیدی توسط مدعی اعاده دادرسی حاصل گردید، تاریخ تحصیل آن را مشخص نمایند. ماده 427 قانون آیین دادرسی مدنی، در مانحن فیه دارای آثاری از تاریخ حصول مدعی اعاده دادرسی به مستند مورد ادعائیست تا در باب ماده 427 قانون آئین دادرسی مدنی، صحت و سقم ادعا احراز گردد. او در ادامه با بیان اینکه ادعای اینکه: آقای س.ق. از صلب آقای ج.ط. است (نه از صلب آقای ح.ق.) در سال 1381 در پرونده ها به کلاسه های 82/354 و 353 شعبه 251 دادگاه عمومی تهران مطرح و پس از استعلام از اداره ثبت احوال، دادنامه شماره 83/2071 صادر گردید. بنابراین ادعای جدید و مدرک جدید نبود، بلکه همان مسائل مطروحه در پرونده مزبور از سال 1382 است و سپس در پرونده های بعدی که که کلاً ضمیمه پرونده جدید شده است ،ادعا گردید. در استعلام های از اداره ثبت احوال، هیچ گونه اسناد و مدارکی تحصیل نگردید که خانم س.س. شناسنامه فرزند خود را به نام س.ط. حاصل نموده باشد؛ بلکه شناسنامه مأخوذه مشارالیها س.س. بوده، یعنی به نام خود سند اخذ نموده است. سپس مرحوم ح.ق.با حضور در شعبه 1728 دادگاه خانواده اعلام داشته س. از صلب وی می باشد، کما اینکه دادنامه شماره 80/1854 از شعبه مزبور صادر گردید. همچنین در دفترخانه 230 تهران حضور یافته و اقرارنامه شماره 70198ـ5/12/75 را تنظیم کرد و سپس شناسنامه آقای س.ق. صادر گردیده است و با تکراری اعلام کردن اعاده دادرسی، با توجه به سوابق موجود در پرونده افزود، تحصیل مدارک جدید نیست و رد آن مورد استدعاست. به موجب دادنامه شماره 4000114ـ24/1/90 صادره از شعبه 24 دادگاه تجدیدنظر استان تهران در پرونده کلاسه 90/24ت/880951 با شرح محتویات پرونده و تنظیم گردش کار از جریان دادرسی های مذکور، با استدلال به اینکه مستندات خواهان اعاده دادرسی عبارت است از یک ـ برگ ولادت صادره توسط پزشک و مامای مربوطه به شماره 33089ـ001 مورخ 13/11/69 (که اشتباهاً 1365 تایپ شد.) و دوـ نامه شماره 2566ـ14/9/89 مدیر بیمارستان رسالت که تأیید نمود آقای س.ق. در مورخ 1/11/69 در بخش زنان و زایمان آن بیمارستان متولد شد، نام والدین او ج.ط. و خانم س.س. می باشد و 3 (سه)ـ تصویر مصدق طلاق نامه پیوست که حاکی از این (است که) در تاریخ 11/10/67 طلاق خلع نوبت اول، فی مابین آقای ح.ق. و خانم س.س. جاری شده است و 4 (چهار)ـ تصویر شناسنامه 4ـ350895ـ001 مورخ 1/11/69 متعلق به خوانده ردیف دوم به نام آقای س.ق. که نام والدین وی در آن (شناسنامه) ج. (ط.) و س. (س.) مرقوم گردیده ... از مجموع دلایل و مستندات موجود در پرونده و اظهارات وکلای منتخب آنان استنتاج و بهره برداری می گردد که آقای س.ق. از صلب آقای ح.ق. نمی باشد. بناء علی هذا دادگاه به استناد قسمت اول ماده 358 قانون آیین دادرسی مدنی و بند 7 ماده 426 از قانون مذکور، ضمن نقض دادنامه معترض عنه، حکم به نفی ولد (ولدیت) آقای س.ق. از آقای ح.ق. صادر و اعلام می نماید. رأی صادره ظرف مهلت قانونی قابل فرجام خواهی اعلام گردید. پانزدهم ـ رأی اخیرالذکر به شرح ظهر صفحه 8 در تاریخ 90/3/9 به آقای الف.ف. به وکالت از خانم س.س. و آقای س.ق. ابلاغ شد. پس از ثبت فرجام خواهی آقای وکیل موصوف به شماره 400046ـ24/3/90 و با اعلام مراتب به فرجام خواندگان و ارائه لایحه دفاعیه آقای ع.ع. به وکالت از فرجام خواندگان پرونده به دیوان عالی کشور ارسال و به کلاسه بالا ثبت و به این شعبه ارجاع گردید. رأی فرجام خواسته و پرونده فرجامی مزبور هنگام شور توسط اعضای هیأت قرائت می گردد.
رأی شعبه دیوان عالی کشور
با التفات به مجموع اوراق پرونده محاکماتی مورد نظر و نیز پرونده فرجام خواهی به عمل آمده و گزارش عضو ممیز، اولاًـ دعوی نفی ولد فقط توسط شوهر یا کسی که ادعا شده طفل از صلب او است، ولی او مدعی است که طفل از صلب او نمی باشد، اقامه می گردد «زیرا مقنن حسب مقررات قانونی مدنی، بالاخص ماده 1162 مقرر نموده است: ...با توجه به مقررات مواد قبلی (یعنی مواد 1158، 1159، 1160 و 1161) دعوی نفی ولد باید در مدتی که عادتاً پس از تاریخ اطلاع یافتن شوهر از تولد طفل برای امکان اقامه دعوی کافی باشد و اقامه گردد و در هر حال دعوی مزبور پس از انقضاء دو ماه از تاریخ اطلاع یافتن شوهر از تولد طفل، مسموع نخواهد بود. با مستفاد از مفهوم مخالف مقررات مزبور، الف ـ لذا دعوی مزبور توسط فرد دیگری غیر از شوهر زن یا پدر ادعایی طفل متولد شده از آن زن، پذیرفته نمی شود. ب ـ بنا به مراتب یاد شده، مقنن که برابر مقررات مرقوم، صراحتاً برای طرح دعوی نفی ولد توسط شوهر زنی که طفل از او متولد شده، به ترتیب فوق الاشعار، قائل به مهلت برای طرح دعوی گردیده است (در مدتی که عادتاً پس از تاریخ اطلاع یافتن از تولد طفل، امکان اقامه دعوی باشد) به هرحال طرح دعوی نفی ولد را پس از انقضاء دو ماه از تاریخ اطلاع یافتن اش از تولد طفل قابل استماع ندانسته است. بنابراین طرح دعوی مزبور از جانب وراث موصوف مرحوم ح.ق. به شرح اوراق پرونده که توسط وکیل آنان به نام آقای م.ب. مطرح و در تاریخ 25/2/82 جهت رسیدگی به شعبه 1721 دادگاه خانواده تهران ارجاع شده است، قابلیت استماع ندانسته است. زیرا هیچ یک از آن خواهان ها (به نام های آقای ف.ق. و م.ق. (فرزندان آن مرحوم) و ل.د. (عیال آن مرحوم)) شوهر زنی (یعنی خانم س.س.) نبوده اند که طفل موصوف (س.) از آن زن متولد شده است. ثانیاًـ مقنن در قانون آیین دادرسی مدنی مصوب سال 1379، مهلت معینی برای درخواست اعاده دادرسی به شرح مندرج در ماده 427 مقرر نموده است. و در صورتی که جهت اعاده دادرسی (جعلی بودن اسناد یا حیله و تقلب طرف مقابل باشد، ابتدای مهلت اعاده دادرسی، تاریخ ابلاغ حکم نهایی مربوط به اثبات جعل یا حیله و تقلب در ماده 429 قانون مذکور و یا) وجود اسناد و مدارکی باشدکه مکتوم بوده، ابتدای مهلت (مقرر در ماده 427 قانون مذکور) از تاریخ وصول اسناد و مدارک یا اطلاع از وجود آن محاسبه می شود، باید در دادگاهی که به درخواست رسیدگی می کند، اثبات گردد. و مقررات مادتین 429 و 430 قانون مذکور، به ترتیب در بندهای 5 و 6 و 7 ماده 426 همان قانون پیش بینی و مقرر شده است. لذا پس از طرح دعوی درخواست تجویز اعاده دادرسی که مرتبه اول نسبت به دادنامه های بدوی به شماره های 82/1268 و 1367ـ5/5/82 صادره از شعبه 251 دادگاه خانواده تهران به دادگاه بدوی مزبور ارائه و به کلاسه 83/860 دادگاه مزبور در تاریخ 5/3/82، ثبت شد و مورد رسیدگی قرار گرفت و طی دادنامه شماره 83/2071ـ24/6/83 صادره از دادگاه بدوی مزبور، رد شد و برابر دادنامه تجدیدنظری به شماره 2370ـ16/12/83 صادره از شعبه 24 دادگاه تجدیدنظر استان تهران، در پرونده کلاسه 82/24ت/2286 با رد تجدیدنظرخواهی به عمل آمده، تایید شد و برای مرتبه دوم نیز در تاریخ 21/10/87 به شعبه 236 دادگاه خانواده تهران به جانشینی از شعبه 251 (دادگاه خانواده تهران) ایضاً نسبت به دادنامه های بدوی فوق الاشعار، درخواست تجویز اعاده دادرسی به ترتیب قبلی ارائه و به کلاسه 87/1027 یا کلاسه بایگانی شعبه 871153 ثبت و مورد رسیدگی واقع و این بار مستند به برگ ولادت صادره توسط پزشک و مامای مربوطه و گواهی تأیید ولادت توسط بیمارستان رسالت تهران، یعنی با ادعای تحصیل مدارک جدید و به استناد بند 7 ماده 426 قانون آیین دادرسی مدنی شده است، ولی بدون اینکه تاریخ وصول آن اسناد و مدارک و یا اطلاع از وجود آن توسط متقاضی یا متقاضیان تجویز اعاده دادرسی اعلام شود تا مبنای محاسبه تاریخ یاد شده در دادگاه رسیدگی کننده بررسی و اثبات گردد و بدواً طی دادنامه شماره 1654ـ14/12/87 قرار قبولی دادخواست برای رسیدگی ماهوی صادر و متعاقباً نیز به موجب دادنامه شماره 00758ـ/88ـ1/4/88 صادره توسط شعبه 236 دادگاه خانواده تهران و به جانشینی از شعبه 251 (دادگاه خانواده تهران) مورد پذیرش واقع و دادنامه مورد نظر ملغی الاثر اعلام و مورد منطبق با ماده 1160 قانون مدنی ذکر گردیده است. و ایراد آقای وکیل خواندگان به عدم صلاحیت دادگاه بدوی و رسیدگی به درخواست تجویز اعاده دادرسی با صالح اعلام کردن دادگاه تجدیدنظر و نیز با استناد به اقرارنامه رسمی مورث خواهان های بدوی، به شرح مندرج در دفتر اسناد رسمی مورد نظر که برای نامبرده و قائم مقام قانونی او مؤثر و و لازم الاتباع بوده و دعوی مطروحه توسط خواهان های فعلی قابلیت استماع ندارد ... مورد بررسی و توجه قرار نگرفته است. اما رأی اخیرالذکر پس از تجدیدنظرخواهی آقای الف.ف. به وکالت از آقای س.ق. و خانم س.س. طی دادنامه شماره 401385ـ23/8/88 در پرونده کلاسه 88/24ت/880951 به علت اینکه: از رأی بدوی شماره های 82/1268 و 1267 ـ 5/7/82 صادره از شعبه 251 دادگاه خانواده تهران، به موجب دادنامه شماره 1494ـ2/9/86 صادره از شعبه 24 دادگاه تجدیدنظر استان تهران قطعیت یافته است، لذا شعبه 236 دادگاه خانواده تهران صلاحیت رسیدگی به درخواست تجویز اعاده دادرسی را نداشته است، به لحاظ اینکه صادرکننده دادنامه قطعی نبوده است، نقض و قرار رد دعوی صادر شد. برای مرتبه سوم نیز درخواست اعاده دادرسی به ترتیب اعاده دادرسی مورد تقاضا در مرتبه دوم، ولی با این تفاوت که نسبت به دادنامه شماره 1270ـ29/8/82 شعبه 24 دادگاه تجدیدنظر استان تهران، با استناد به مستندات مقید در درخواست اعاده دادرسی برای مرتبه دوم ارائه، که به شماره 400638 ـ 26/10/88 ثبت گردیده است. اما کماکان تاریخ وصول اسناد و مدارک جدید یا اطلاع از وجود آن اعلام نگردیده، تا وفق مقررات بند 7 ماده 426 و مقررات ماده 430 قانون آیین دادرسی مدنی ادعای آنان در مورد تاریخ وصول آن اسناد یا مدارک با اطلاع شان از وجود آن اسناد در دادگاه مورد رسیدگی واقع و اثبات گردد. و با وجود اینکه در درخواست تجویز اعاده دادرسی تقدیمی توسط آقای ع.ع. به وکالت از خواهان های موصوف که در تاریخ 87/10/21 دستور ثبت آن توسط دادرس شعبه 236 داده شد و تصویر مصدق گواهی پزشک و ماما راجع به ولادت با تاریخ صدور 3/11/69 و تصویر مصدق نامه شماره 2566ـ14/9/87 مدیر بیمارستان رسالت تهران به حوزه 66 شورای حل اختلاف تهران، به عنوان مستندات دعوی ضمیمه دادخواست مزبور شده بود. اگر چه کماکان تاریخ وصول اسناد و مدارک مزبور یا اطلاع از وجود آن، همچنان که در پرونده مطروحه در شعبه 236 دادگاه خانواده تهران به کلاسه 87/1027 مجهول مانده بود، در لایحه پیوست دادخواست تقدیمی توسط آقای ع.ع. به وکالت از خواهان های تجویز اعاده دادرسی به عنوان دادگاه تجدیدنظر استان تهران، مثبوت به شماره 400638ـ26/10/88 در شعبه 24 دادگاه تجدیدنظر استان تهران، مجهول مانده و در لایحه مثبوت به شماره 400132ـ28/2/89 تقدیمی آقای ع.ع. کماکان مجهول ماند، اما در وقت مقرر رسیدگی 24/12/89 آقای ع.ع. برای اولین بار اعلام کرد در سال 1388 موکلین به مدارک دسترسی پیدا کردند که ثابت می کرد خوانده ردیف دوم (س.س.) از صلب مرحوم ح.ق. نمی باشد و دادخواست اعاده دادرسی تقدیم این شعبه گردید. الف ـ ادعای اخیر مبنی بر دسترسی موکلین او در سال 1388 به مدارک با وجود تقدیم دادخواست مشابه قبلی توسط آقای وکیل موصوف که در تاریخ 87/0/21 در شعبه 236 دادگاه خانواده تهران دستور ثبت آن داده شد و تصاویر مدارک و ابرازی نیز پیوست شده است، در تعارض است. ب ـ تصریحاً معلوم ننموده یا نشده که مدارک مزبور در نزد چه شخصی یا اشخاصی یا چه مقام یا مقامات بوده تا در این خصوص تحقیقات و رسیدگی لازم صورت می گیرد؛ و ج ـ تاریخ دقیق وصول آن اسناد و مدارک (روز و ماه و سال) و یا تاریخ تعیین اطلاع از وجود آن مدارک معلوم و تصریح نشده است و دال ـ پرونده حوزه 66 شورای حل اختلاف به شماره 87/66/743ـ 13/8/87 مطالبه و ملاحظه نگردید تا معلوم گردد توسط چه کسی و در چه تاریخی و چه دعوایی مطرح شده است و نتیجه آن چیست.ثالثاًـ با وجود ارائه تصویر از دادنامه شماره 1854ـ 28/6/80 در پرونده کلاسه 80/951 شعبه 1728 دادگاه خانواده تهران به اثبات دعوی رجوع پس از وقوع طلاق (آقای ح.ق. و خانم س.س.) در تاریخ 11/10/67 (رجوع به صفحه 32 پرونده کلاسه های 82/354 و 353 شعبه 251 دادگاه خانواده تهران) که در تصویر سند ازدواج آنان در صفحه ذیل صداق (به شرح پیوست صفحه 22 پرونده مذکور ضمیمه است) واقعه طلاق ثبت شده در ذیل صفحه سایر توضیحات (به شرح تصویر پیوست صفحه 27) سند ازدواج مذکور، رجوع آنان پس از طلاق مذکور ثبت شده است. اما هیچ گونه تحقیقی و رسیدگی نشده است مشارالیها در چه تاریخی به عقد ازدواج آقای ج.ط. درآمده است که در گواهی پزشک و ماما راجع به ولادت با تاریخ صدور 3/11/69 نام پدر طفل متولد شده ج.ط. اعلام شده است. رابعاًـ علت اخذ شناسنامه با شماره سریال 4ـ350895ـ001ـ9/4/70 برای طفل مذکور با نام خانوادگی سلطانی و نام پدر (ج.) بدون قید شماره شناسنامه و محل تنظیم و حوزه پدر توسط خانم س.س. و با نام خانوادگی س. چه بوده است. بنا به مراتب با موجه تشخیص دادن فرجام خواهی به عمل آمده، ضمن نقض دادنامه فرجام خواسته وفق مقررات قسمت آخر ماده 438 قانون آیین دادرسی مدنی و بندهای 2 و 3 و 5 ماده 371 و بند الف ماده 401 قانون آئین دادرسی مدنی، پرونده امر به دادگاه محترم صادرکننده رأی منقوض، جهت رسیدگی مجدد اعاده می گردد. شایسته است شعبه محترم مرجوع الیه با التفات به مقررات 1162 قانون مدنی نسبت به طرح دعوی نفی ولد توسط افرادی غیر از پدر طفل نیز اقدام مقتضی معمول دارد.
رئیس شعبه 24 دیوان عالی کشور ـ مستشار
شوشتری ـ کیقبادی