رأی شعبه دیوان عالی کشور
خلاصه جریان پروندهدر تاریخ 93/8/10 خانم الف. م. بوکالت از طرف خانم س. ع. بطرفیت آقای ر. غ. دادخواستی بخواسته صدور حکم طلاق بعلت عسروحرج ناشی از ناباروری تقدیم و در متن دادخواست توضیح داده که موکله همسر شرعی و قانونی خوانده می باشد و حسب تأییدیه پیوست که مربوط به جامعه روحانیت امامیه هرات می باشد در تاریخ 86/7/5 با مهریه 114 عدد سکه تمام بهار آزادی به عقد دائم ایشان درآمده است متأسفانه نامبردگان از آن زمان به بعد صاحب فرزندی نگردیده اند که همین مسئله سبب بروز تنش ها و اختلافات بسیاری در زندگی مشترکشان گردیده بگونه ای که موکل از این بابت در عسروحرج کامل بسر میبرد لذا صدور حکم بشرح ستون خواسته مورد استدعاست وکیل خواهان به ضمیمه دادخواست کپی مصدق استشهادیه و تأییدیه و کارت اقامت موقت و نیز وکالتنامه را ارائه و به شهادت شهود استناد و تقاضای ارجاع امر به پزشکی قانونی را نموده است. دادخواست مطروحه در شعبه سوم دادگاه خانواده شهرستان مشهد ثبت و مورد رسیدگی قرار میگیرد در جلسه اول دادرسی بتاریخ 93/10/21 فقط وکیل خواهان حضور یافته خوانده علیرغم ابلاغ اخطاریه بنحو قانونی حضور نیافته و لایحه ای تقدیم نکرده است وکیل خواهان در این جلسه با تکرار مطالب دادخواست تقدیمی تقاضای معرفی زوجین را به پزشکی قانونی جهت اثبات مورد ادعا نموده است سپس دادگاه مقرر داشته که وکیل خواهان جهت ارائه اصل سند نکاحیه و گواهی اقامت احضار شود که وکیل خواهان طی لایحه ارسالی منضم به اصل گواهی تأییدیه ازدواج ممهور به مهر جامعه روحانیت امامیه هرات که ملصق به عکس زوجین بوده اعلام نموده که گواهی اقامت که فتوکپی آن پیوست پرونده بوده تا فروردین 94 تمدید گردیده که توسط رسانه های عمومی اعلام شده است. اصل سند نکاحیه که موکل جهت گرفتن المثنی سند نکاحیه به جامعه روحانیت امامیه هرات مراجعه نموده که تأییدیه پیوست را که عکس خواهان و خوانده پرونده ملصق به آن می باشد تحویل موکل داده اند و گفته اند که اصل سند نکاحیه که بامضاء طرفین رسیده است را در زمان عقد تحویل داده اند که در حال حاضر اصل سند نکاحیه دست خوانده دعوی می باشد سپس بدستور دادگاه از خوانده جهت معرفی به پزشکی قانونی دعوت بعمل آمد که ظاهراً خوانده در مهلت مقرر در دادگاه حضور نیافته است. دادگاه قرار استماع گواهی گواهان خواهان را صادر مینماید و جلسه دادرسی مورخ 94/3/5 که با حضور خوانده و وکیل خواهان تشکیل گردیده جلسه دادرسی با توافق طرفین تجدید شد در جلسه بعدی دادرسی بتاریخ 94/3/26 که با حضور وکیل خواهان و نیز خوانده تشکیل گردیده از طرف وکیل خواهان سه نفر شاهد معرفی شده اند که در اوراق 32 و 33 و 34 پرونده از آنان استماع گواهی بعمل آمد و اظهارات خود را در مورد بچه دار نشدن زوجین و سوء رفتار زوج خوانده بیان داشته اند و سپس خوانده دفاعاً اظهار داشت همسرم را دوست دارم خواهرش به زور همسرم را از منزلش بردند و شهادت شهود را قبول ندارم و کتک و ایراد ضرب را قبول ندارم و اگر همسرم حاضر میشد اظهارات اینجانب را قبول و تأیید میکردند که تا به حال او را نزده ام و موضوع حامله نشدن و فرزند نداشتن در حقیقت از ناحیه طرفین به طور توافق بوده که حدود یکسال و نیم عروسی گرفتیم و چهار سال در عقد بودیم و حدود دو سال است که منزل را ترک نموده و با هم به توافق رسیده بودیم که فرزند دار نشویم و تنها مشکل من اینستکه چرا به همسرم گفته ام نزد دکتر مرد نرو و به او گفتم دوست ندارم نزد دکتر مرد بروی و همین موجب اختلاف شده است وکیل خواهان اظهار میدارد همانطوریکه شهود شهادت داده اند مدت زیادی است که هر دو نفر با هم زندگی می کنند و طرفین دارای فرزند مشترک نشده اند با توجه به اینکه مشکل از ناحیه خوانده می باشد تقاضای معرفی خوانده به پزشکی قانونی را دارم. خوانده مجدداً گفته است اولاً: یکسال و نیم بیشتر با هم زندگی نکرده ایم ثانیاً: علت فرزندار نشدن با توافق طرفین بود. چون شرایط فرزند دار شدن مساعد نبوده بطور توافقی تصمیم گرفتم که حدود دو سال فرزند نداشته باشیم و در جلسه بعدی دادرسی که با حضور زوجین و وکیل خواهان تشکیل گردید زوجه خواهان اظهار میدارد حدود 7 سال قبل با خوانده ازدواج دائم نموده ایم که هنوز فرزند مشترک نداریم و حامله نیستم و علت حامله نشدن بلحاظ جلوگیری از ناحیه زوج می باشد. خوانده اظهار میدارد حاضر به طلاق نمی باشم و بلحاظ عدم وجود شرایط با توافق همدیگر موضوع حمل و فرزند را به تأخیر انداخته ایم اگرچه 7 سال ازدواج نمودیم اما حدود یکسال عروسی گرفته ایم و حدود یکسال مقاربت و روابط زناشویی داشته ایم بلحاظ اینکه از اتباع (افغانستان) میباشیم و تصمیم عزیمت به خارج از کشور داشتیم بطور توافقی موضوع حمل را به تأخیر انداختیم خواهان اضافه نمود تا سال 1390 در عقد بودیم و در سال 90 عروسی گرفتیم و پس از دو سال زندگی مشترک اختلاف حاصل شد و با همدیگر اختلاف داریم و از همدیگر جداگانه زندگی مینماییم و توافق اعلامی کذب است و اصرار از ناحیه وی بوده که حامله نشویم و مقاربت از زمان عروسی می باشد. سرانجام دادگاه با اعلام ختم دادرسی بموجب دادنامه شماره 698 مورخ 1394/4/29 پس از ذکر خواسته خواهان و توضیحات وکیل ایشان با اعلام اینکه ناباروری از مصادیق عسروحرج بنظر نمیرسد لذا دعوی خواهان را غیر وارد تشخیص و مستنداً به مفهوم مخالف ماده 1130 قانون مدنی دعوی خواهان را مردود اعلام نموده است. وکیل زوجه پس از ابلاغ رأی صادره در مهلت قانونی نسبت به آن تجدیدنظرخواهی نموده که پس از طی تشریفات قانونی شعبه شانزدهم دادگاه تجدیدنظر استان خراسان رضوی وارد رسیدگی شده و بشرح تصمیم مورخ 94/7/4 پرونده را به دادگاه بدوی جهت رفع نقص و تکمیل رسیدگی از حیث ارجاع امر بداوری و معرفی زوجین به پزشکی قانونی جهت تشخیص اینکه آیا نامبردگان مشکل باروری دارند یا خیر ارسال نموده است. دادگاه بدوی پس از وصول پرونده و تشکیل جلسه دادرسی و معرفی داوران از ناحیه زوجین نامبردگان را به پزشکی قانونی مشهد معرفی نموده است در نظریه مورخ 94/10/17 پزشکی قانونی خراسان رضوی (برگ 61 پرونده) در خصوص آقای ر. غ. فرزند ح. اعلام شده که طبق آزمایش انجام شده نطفه نامبرده عقیم محسوب نمیگردد و هم چنین در نظریه مورخ 94/11/12 در مورد خانم س. عطائی فرزند بهادر اعلام شده که بر مبنای پاسخ استعلام تخصصی دریافتی در مورد نامبرده دلیل واضحی مبنی بر عدم قدرت باروری در نامبرده احراز نگردید (برگ 66 پرونده). داوران منتخب زوجین هر یک نظریه کتبی خود را ارائه داده اند که حاکی از عدم حصول سازش بین طرفین می باشد دادگاه بدوی پس از تکمیل تحقیق و رسیدگی پرونده را بمرجع تجدیدنظر استان اعاده نموده و شعبه شانزدهم دادگاه تجدیدنظر پس از وصول پرونده در وقت فوق العاده ضمن اعلام ختم رسیدگی بموجب دادنامه شماره 22 ـ 95 مورخ 1395/1/16 اعتراض تجدیدنظرخواه را غیر موجه و دادنامه تجدیدنظرخواسته را مطابق موازین قانونی تشخیص و ضمن رد اعتراض مطروحه دادنامه معترض عنه را تأیید نموده است. دادنامه اخیر در تاریخ 1395/1/30 بوکیل زوجه ابلاغ شد و نامبرده در تاریخ 1395/2/19 با تقدیم دادخواست و لایحه فرجامی نسبت به آن فرجامخواهی نموده که پس از تبادل لوایح و وصول پرونده به دیوان عالی کشور جهت رسیدگی به این شعبه ارجاع گردیده است. لوایح طرفین بهنگام شور قرائت میگردد. هیأت شعبه در تاریخ بالا تشکیل گردید پس از قرائت گزارش آقای حسن عباسیان عضو ممیز و ملاحظه اوراق پرونده مشاوره نموده چنین رأی می دهد.
رأی شعبه:
اعتراضات وکیل زوجه فرجامخواه نسبت به دادنامه شماره 22 ـ 95 مورخ 1395/1/16 شعبه شانزدهم دادگاه تجدیدنظر استان خراسان رضوی که در جهت تأیید دادنامه بدوی متضمن رد دعوی فرجامخواه بخواسته صدور حکم طلاق انشاء گردیده مآلاً وارد بوده و دادنامه فرجامخواسته بلحاظ عدم انطباق آن با قانون مخدوش و درخور نقض می باشد زیرا محتویات پرونده دلالت بر این دارد که عقد نکاح فیمابین زوجین متداعیین که از اتباع افغانستان بوده اند در تاریخ 1386/7/5 منعقد گردیده نامبردگان در سال 1390 پس از حدود چهار سال نامزدی با انجام مراسم عروسی زندگی مشترک خود را آغاز نموده اند و پس از حدود دو سال زندگی مشترک با حدوث اختلاف که منشأ آن صاحب فرزند نشدن زوجه فرجامخواه اعلام گردیده، بین زوجین افتراق جسمانی و عاطفی حاصل و از آن تاریخ تاکنون جدا از هم زندگی مینمایند و زوجه فرجامخواه بتوسط وکیل خود هم بعلت نداشتن فرزند از شوهرش و اینکه شوهرش از بچه دار شدن او ممانعت بعمل آورده و نیز نداشتن فرزند مشکلات روحی و عاطفی برای وی ایجاد نموده و از این حیث در عسروحرج بسر میبرد صدور حکم طلاق را خواستار گردیده است. نظریات پزشکی قانونی مضبوط در پرونده مبین آنستکه زوجه فرجامخواه مستعد بارداری و زوج فرجامخوانده دارای قدرت باروری می باشند چون صاحب فرزند نشدن زوجین علیرغم حدود دو سال زندگی مشترک و استعداد جسمی هر یک از آنان برای بارداری و باروری و اعتراض زوجه فرجامخواه به این موضوع که موجب ترک زندگی مشترک از طرف ایشان گردیده و مستند نبودن ادعای زوج مبنی بر اینکه بچه دار نشدن آنان مبتنی بر توافق آنان بوده به ادله اثباتی من حیث المجموع خود قرینه ای است بر اینکه زوج فرجامخوانده تمایلی به بچه دار شدن نداشته و با جلوگیری فیزیکی در هنگام مقاربت از بچه دار شدن زوجه فرجامخواه مخالفت بعمل آورده است و از طرفی هم صاحب فرزند و مادر شدن حق طبیعی هر زن بوده و اساساً از اهداف اصلی ازدواج محسوب میشود و هیچ مردی حق ندارد که این حق طبیعی را از زن سلب و او را از حق مادر شدن محروم سازد و بعلاوه با گذشت زمان و بالا رفتن سن زوجه فرجامخواه ممکنست نامبرده برحسب مقتضیات جسمی خود فرصت مادر شدن را از دست بدهد و از این حق طبیعی و آرزوی قلبی و عاطفی خود محروم گردد بنابراین و با توجه به اینکه حدود نه سال از تاریخ عقد نکاح دائم طرفین سپری گردیده و زوج هم در مدافعات خود هیچ تمایلی برای صاحب فرزند شدن و باردار نمودن زوجه از خود ابراز ننموده و کماکان بر بچه دار نشدن خود اصرار دارد لذا صاحب فرزند نشدن زوجه فرجامخواه عرفاً و عادتاً می تواند موجب حدوث مشکلات عاطفی و روحی برای ایشان محسوب و ادامه زندگی مشترک او را با زوج فرجامخواه با مشقت همراه و غیر قابل تحمل سازد و ترک زندگی مشترک از طرف نامبرده صرفاً بلحاظ بچه دار نشدن خود و ممانعت زوج از این امر و نیز تقدیم دادخواست طلاق و اصرار او بر طلاق خود و عدم توفیق داوران منتخب در حل و فصل اختلاف و برقراری صلح و سازش بین طرفین خود قرینه ای بر مشقت زوجه در زندگی مشترک و تحمل ناپذیر بودن وضع موجود برای ایشان می باشد بنابراین دوام زوجیت در این وضعیت موجب عسروحرج زوجه فرجامخواه بوده و از این رو درخواست نامبرده مبنی بر طلاق با توجه به مقررات ماده 1130 قانون مدنی و تبصره الحاقی به آن قانونی می باشد بنابمراتب یاد شده دادنامه فرجامخواسته بلحاظ عدم انطباق آن با موازین قانونی مخدوش بوده مستنداً به بند 2 ماده 371 و بند ج ماده 401 قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور مدنی ضمن نقض آن رسیدگی مجدد به شعبه همعرض دادگاه محترم صادر کننده رأی منقوض ارجاع میگردد تا با توجه به استدلال مرقوم در فوق و محتویات پرونده نسبت به صدور رأی مقتضی اقدام نماید.
رئیس شعبه هشتم دیوان عالی کشور: حسن عباسیان
مستشار: مسعود کریم پورنطنزی
عضو معاون: جعفر پوربدخشان