نحوه تعیین اقساط دیه در صورت پذیرش اعسار محکوم علیه - 7/16/2016 12:00:00 AM

رأی خلاصه جریان پرونده

پیروگزارش سابق حسب گزار ش کلانتری ... گرمسار درتاریخ 85/11/30اعلام شده کامیونتی دراثر واژگونی دچار آتش سوزی درتاریخ 85/1/29 شده است . درگزارش مذکور قید شد درمحور جلوی کامیون جسدی سوخته با هویت نامشخص قرار داشته که با بازبینی دردهان جسد چیزی شبیه طناب یا دستمال بوده است و ظرفی پلاستیکی و نیم سوخته درجلوی صورت جسد قرار داشته است ودر قسمت عقب ( بار بند ) مقداری خون خشک شده نیز ملاحظه گردیده وضعیت جسد بدین نحو بوده که پای آن جدا شده بوده ودر زیر کامیونت قرار داشته است . آقای ع.ص. با حضور در آگاهی اعلام نموده اتومبیل متعلق به او می باشد که به آقای ن. فروخته بوده است و با مشاهده جسد هویت او را ن. اعلام داشته است . همسر متوفی اعلام کرده به کسی درخصوص فوت شوهرش مظنون نمی باشد . مادر متوفی نیز همین اظهار را نموده است . شعبه اول بازپرسی دادسرای گرمسار عهده دار رسیدگی به پرونده شده است . همسر متوفی اعلام داشته از مقصر شاکی است و متوفی دارای یک فرزند 5 ساله دختر می باشد . مادر متوفی بنام ت.ب. نیز اعلام کرده از مقصر شاکی می باشد . ولی به کسی مظنون نیست باکنترل پرینت تلفن متوفی مشخص شده آخرین تماس متوفی از روستای ... بوده درجریان تحقیقات آخرین محلی که متوفی در آنجا بوده منزل خانم ج.ب. در روستای ... اعلام شده است .ازنامبرده پس از دستگیری تحقیق شده است .در جریان تحقیقات به قتل متوفی اقرار وانگیزه قتل را تجاوز متوفی به خود ش اعلام کرده است و چنین شرح داده متوفی از شمال به همراه برادر شوهرم بار می بردند . سپس آمدند منزل ما غذا خوردند . این دفعه ن. تلفن زد سراغ ر.الف. برادر شوهر م را گرفت گفتم نیست بعد ازحدود ده یا پانزده دقیقه آمد بدر منزل و آمد داخل من می دانستم برادر شوهرم و شوهرم می آیند . رفتم گوشت آوردم جلوی بخاری شروع به کار کردن شدم دیدم مسائل جنسی مطرح می کند از ترسم بلند شدم دستم کارد بود او هم کارد داشت بالاخره به زور به من تجاوز کرد کارش که تمام شد من سریع لباس پوشیدم او هم لباس پوشید من با کارد به قلبش زدم آمد داد بزند نتوانست وافتاد ومن هم خون را که دیدم غش کردم پسرم الف.( 6 ساله ) صحنه را دید واز ترس اکنون با هیچ کس حرف نمی زند .آقای بازپرس قراربازداشت متهمه را صادر کرده است . ر.الف. دستگیر شده است . تفهیم اتهام شرکت در آتش زدن عمدی خودروی مقتول باو شده است . اتهام را پذیرفته نیز اعلام داشته : باتفاق برادرش این کار را انجام داده است . سپس توضیح داده موضوع ناموسی بود زن برادرم او را کشت جسد راداخل ماشین خودش گذاشتیم . برادرم ع. پشت فرمان نشست می خواستیم او را به کلانتری بیاوریم دیدیم بی آبرویی است بین ... و ... دره ماشین را آتش زدیم. جسد را جلوی ماشین انداختیم . جهت وی قرار وثیقه صادر شده است . آقای بازپرس با توجه به اینکه قتل در روستای ... ازتوابع آرادان انجام شده قرار عدم صلاحیت بصلاحیت رسیدگی دادگاه بخش آرادان صادر نموده است . آقای دادستان اعلام داشته : با توجه به عدم وصول نظریه پزشکی قانونی و اینکه بدون اظهارنظر پزشک قانونی پیرامون علت اصلی قتل به قطع نمی توان محل وقوع جرم را تعیین کرد و به لحاظ وجود نقص د رتحقیقات معتقدم بازپرس محترم به تحقیقات ادامه دهند در جریان رسیدگی به اختلاف حاصله بین دادگاه عمومی گرمسار و دادگاه کیفری استان درخصوص رسیدگی به اعتراض متهمه نسبت به قرار بازداشت موقت پرونده به شعبه بیستم دیوان عالی کشور ارجاع شعبه صلاحیت دادگاه عمومی گرمسار را درخصوص رسیدگی به موضوع اعلام نموده است . سپس خانم ج.ب. طی لایحه ارسال شده از زندان چنین اعلام کرده است مقتول ابتداخواستگار خواهر شوهر او بوده واعلام می کرده که زن وبچه ندارد بعد که خلاف ادعای او ثابت شده شروع به مزاحمت برای خانواده همسر او نموده است که باشکایت همسرش مقتول دستگیر شده لاکن خانواده شوهرش برای حفظ آبرو رضایت داده اند . پس از آن وارد حریم منزل آنها شده است. او این مطلب را به شوهر وبرادر شوهرش گفته و آنها از تلفن تمام مطالب ناموسی که مقتول به او گفته است را شنیده اند وباو گفته اند که او می خواهد این کار را بکند بگذار وارد منزل شود واو که جهت تجاوز به منزل آنها آمده بوده بعد از درگیری با برادر شوهرش و شوهرش به قتل رسیده و آنها گفته اند چون آدم کثیفی است باید جنازه اش سوزانده شودومن بی خبر از قانون قتل را بگردن گرفته ام . سپس درتحقیقات مورخ 86/5/31 اعلام داشته : همانطور که گفتم مقتول یکبار با برادر شوهرم به منزل ما آمد از آن به بعد مزاحمت تلفنی او برایم شروع شد ابتدا تماس می گرفت وصحبت نمی کرد روزی که خواهر شوهرم به عقد دیگری در آمد مقتول با منزل ما تماس گرفت وخودش را معرفی کرد درتماس بعدی بمن گفت تو از شوهرت طلاق بگیر می خواهم با تو ازدواج کنم من موضوع را به شوهرم گفتم او گفت نگو ما در منزل هستیم با او صحبت کن شوهرم تمام مکالمات را شنید مقتول یکی دو بار آمد پشت درمنزل در را باز نکردم البته آن دفعات من تنها بودم شوهرم نبود در روز قتل شوهر وبرادر شوهرم درمنزل بودند مقتول در بعد از ظهر ابتدا تماس گرفت شوهرم گفت: بگو کسی درمنزل نیست من گفتم تنها هستم نیم ساعت بعد مقتول آمد یک زیر پیراهن رکابی داشت روی آن کت پوشیده بود آمد داخل پیشنهاد رابطه نامشروع داد و حرف های نا مربوط زد سپس شلوارش را تا نیمه پائین کشید و بمن حمله کرد من بصورتش تُف کردم و مقاومت کردم شوهر وبرادر شوهرم در اتاق دیگر بودند و نگاه می کردند مقتول شلوارم را به زور پائین کشید درحال انجام عمل بود که شوهرم داخل شد وبا او درگیر شد مقتول از ترس بلند شد شلوارش را بالاکشید اول شوهرم امد بعد برادرش دونفری او را به اتاق دیگر کشیدند من درهمان اتاق ماندم صدای آنها را می شنیدم اول برادر شوهرم گفت با 110 تماس بگیریم و دوبار تماس گرفت بعد شوهرم گفت آبرویمان می رود وهردوبار گوشی را قطع کرد البته یکبار قبل از قتل بود ویکبار بعداز آنکه فهمیدم اورا کشته اند از شوهرم پرسیدم چاقو که جلوی بخاری بود کجاست گفت نمی دانم ندیدم ومن ندیدم چه کسی او را با چاقو زد فقط صدای آنهارا می شنیدم بعد آنها بمن گفتند اول دست و پای او رابسته اند ولی چون زورش زیاد بوده طناب را باز کرده و حمله کرده است . نمی دانم چاقو چگونه به مقتول زده اند بعد وارد اتاق شدم دیدم مقتول افتاده دستش روی سینه اش درمحل جراحت بود مرده بود ولی من چاقو ندیدم ولی یادم می آید دست شوهرم با برادر شوهرم خونی بود و آنها هریک به دیگری می گفت تو کشتی آنها گفتند اگر من بگویم کشته ام زندانی نمی شوم . پزشکی قانونی علت مرگ را پارگی قلب وعوارض ناشی از آن در اثر اصابت جسم برنده نامشخص نظیر چاقو اعلام کرده است . آقای بازپرس قرار عدم صلاحیت رسیدگی بصلاحیت رسیدگی دادگاه عمومی بخش آرادان صادر نموده است . با قرار صادره موافقت شده است . درتاریخ 86/7/10 دادگا ه مذکور ازمتهمین علی و ر.الف. هر دو پرهاز تحقیق نموده علی پرهاز اعلام داشته : روز حادثه درمنزل نبوده است وبا برادرش جهت خرید گچ بیرون بوده اند حدود ساعت پنج یا شش بعد از ظهر آمدیم ماشین مقتول جلوی منزل بود من اصلاً او را ندیده بودم برادرم او را می شناخت وارد منزل شدیم پسرم داخل حیاط بود و گریه می کرد گفت مردی داخل خانه افتاده است وارد شدیم جنازه لخت بود یک شورت و یک زیر پیراهن رکابی تنش بود در دست راستش یک چاقو بود و سینه اش خونی بود همسرم نیز کنار بخاری غش کرده بود لباس وشلوارش پاره شده بود وقتی بهوش آمد گفت : مقتول قصد تجاوز باو داشته او هم در دفاع ازخود باچاقو او را کشته است پس از آن او را د اخل رو فرشی پیچیدیم عقب ماشین خودش گذاشتیم . او را به بن کوه بردیم ماشین گیر کرد پیاده شدیم جنازه را آوردیم جلوی ماشین، ماشین را آتش زدیم ولی جسد را آتش نزدیم به خانه آمدیم دیوار راکه خونی بوده و روفرشی را پاک کردیم من به همسرم افتخار می کنم . بوی تفهیم اتهام مشارکت در قتل وجنایت بر مرده شده است اتهام را نپذیرفته اظهار داشته : آتش زدن اتومبیل را قبول را دارم از ر.الف. تحقیق شده اظهار داشته : حدود دو روز بود که در گرمسار بودم روز حادثه برای حساب وکتاب پول گچ بیرون آمده بودیم از برادرم خواستم من را به راه آهن برساند تا به پل سفید بروم او مرا رساند چون از زن برادرم خداحافظی نکرده بودم زنگ زدم او گفت ر.الف. هر طور شده برگرد یک اتفاق مهم افتاده است . برگشتم برادرم را دیدم که درحال برگشت است با موتور ایشان به منزل آمدیم درجلوی منزل کامیون رادیدم وارد شدیم در باز بود در داخل حیاط یک کاپشن و یک گالن چهار لیتری آب دیدیم وارد خانه که شدیم دیدیم که جلوی در مقتول افتاده یک زیر پوش وشلوار لی به تن داشت یک چاقو هم جلوی دستش بود و جلوی قلبش خونی بود همسر برادرم داخل حیاط کنار درنشسته بود و گریه می کرد . لباسش پارگی داشت . گردنش هم خونی بود . دوبار با 110 تماس گرفتیم جواب داده نشد . من خواستم با موتور بروم مامور بیاورم برادرم گفت نمی خواهد برادرم جنازه را کشید انداخت عقب ماشین من کمک نکردم ساعت حدود 9 بود برادرم نشست پشت فرمان آمدیم جلوی پاسگاه آرادان گفتم همین جا جنازه را تحویل بده گفت نمی توانم بیرون بیندازم چون آبرویم می رود درجاده بن کوه ماشین گیر کرد من برای رفع حاجت رفتم پشت تپه دیدم ماشین آتش گرفت ع. کنار ماشین بود سپس پیاده آمدیم ایستگاه و شام خوردیم ساعت 1:30 قطار آمد سوار شدیم آمدیم گرمسار باو نیز تفهیم اتهام مشارکت در قتل عمدی وتخریب عمدی اتومبیل و حنایت بر مرده شده است . اتهام را نپذیرفته و اظهار داشته زن برادرم اور ا کشته است قرا ربازداشت متهمین صادر شده است . درتحقیقات بعدی نیز از خانم ب. همان اظهارات سابق راتکرار نموده است نیابتی درخصوص تحقیق از فرزند شش ساله متهمه به دادسرای شهرستان فیروز کوه صادر شده است .درتاریخ 86/12/20 جلسه مواجهه حضوری بین متهمین بر قرار شده است ج.ب. چنین توضیح داده است موضوع مزاحمت مقتول را به شوهرش گفته بوده است .شوهرش گفته باو زنگ بزن وصحبت کن مقتول تماس گرفته پیشنهاد داده از همسرش طلاق بگیرد شوهرش اظهارات مقتول را می شنیده ر.الف. نیز حضور داشته است ( شوهر و برادر شوهر ج.ب. این مطلب راتائید کرده اند ) سپس ادامه داده روز شنبه زنگ زد پرسید شوهرت کجاست گفتم نیست بعد از بیست دقیقه آمد درحیاط قفل ندارد آمد داخل خواهش کرده با من رابطه داشته باشد من را به زمین انداخت ولباس هایم را در آورد ولی موفق به انجام عمل نشد مرتبه اول شوهرم درحمام مخفی شده بود حمام داخل یکی از اتاق ها است عمداً مقتول را به آن اتاق برده بودم شوهرم به او حمله کرد بعد ر.الف. آمد من بلند شدم و دو سیلی بگوش مقتول زدم شوهرم وبرادر شوهرم او را بردند اتاق دیگر دست وپایش را بسته بودند بچه ام می رفت خبر می آورد مقتول تلاش برای فرار داشت دستهایش را هم باز کرده بود بعد از نیم ساعت فهمیدم او راکشته اند سپس ع.پ. اظهار داشته : تمامی مطالبی را که همسرم گفت قبول دارم چاقویی که دست خانمم بود و چاقوی آشپزخانه بود روی زمین نزدیک بخاری بود برداشتم حقیقتاً متوجه نشدم من چاقو زدم یا برادرم زد چون درحال خودم نبودم ر.الف. می خواست به 110 زنگ بزند من نگذاشتم ضربه به سمت چپ قفسه سینه او خورده بود خانم من در قتل نبود . سپس ر.الف. پ.اعلام کرده اظهارات خانم برادرم و برادرم را قبول دارم ولی به خدا قسم من چاقو نزدم . در جلسه مورخ 86/12/22 فرزند متهم در دادگاه حاضر بوده دادگاه از او درخصوص اینکه موضوع چه بوده تحقیق کرده اظهار داشته : نعمت گری را می شناسد دوبار بخانه آنها آمده بوده و برای مادرش مزاحمت ایجاد می کرده آن روز از ظهر گذشته بوده آمده منزل آنها مانتوی مادرش را در آورده می خواسته مادرش را بغل کند که پدرش که درحمام مخفی بوده باو حمله کرده است عمویش هم دراتاق دیگر مخفی بوده که بکمک پدرش آمده دست های اورا بسته اند با طناب وسیم برق چند دقیقه بعد که او آمده نگاه کرده دیده دستهایش باز است ودیده عمومیش ر.الف. با چاقو زده به پهلوی او سپس دیده که اورا داخل رو فرشی بسته بداخل کامیون برده اند . سپس اظهار داشته : پدرم هم چاقو داشت چاقوی عمو ر.الف. بزرگتر بود پدرم با چاقو زد بدست آن مرد و عمویم به سینه او زد . به متهمین تفهیم اتهام مشارکت در قتل شده است . خانم ج. اتهام را قبو ل نکرده است . ع. پ. اعلام کرده اظهارات قبلی خودم را قبول دارم ر.الف. پ. قسم خورده که مقتول را نزده است وگفته مقتول چاقو داشت شاید باچاقوی خودش کشته شده است . فرزند متهم دراظهارات مورخ 86/12/15 اظهار داشته : پدرش با چاقو مقتول را زده است بعد ادامه داده هم عمویم چاقو زد وهم پدرم همسر مقتول (خانم ت.ب.ب. ت. ) قیم نامه خود را نسبت به فرزندانش باسامی ر. متولد 81/7/9 و م. متولد 86/6/18 ارائه نموده است واظهار داشته : مادر مقتول در قید حیات است واز ع. و ر.الف. پ. باتهام قتل شوهرش شکایت و تقاضای قصاص نموده است . مادر مقتول بنام خانم م. پ. از ع. و ر.الف. پ. شکایت به دلیل قتل فرزندش کرده است و تقاضای قصاص نموده است . سپس به ع. و ر.الف. هر دو پ. تفهیم اتهام مشارکت در قتل عمدی مرحوم ن. وتحریق و آتش زدن کامیون مقتول و جنایت بر مرده شده است و اخذ آخرین دفاع نیز گردیده است . ر.الف. پ. اتهام مشارکت در قتل را نپذیرفته است . ع. پ. نیز اتهام مشارکت در قتل را نپذیرفته است . قرار مجرمیت آنان صادر شده است و در مورد ج.ب. بلحاظ فقد دلیل قرار منع پیگرد صادر نشده است . آقای دادستان عمومی وانقلاب گرمسار اعلام داشته : پرونده مواجهه با اشکال است زیرا هر دو نفر نمی توانسته اند ضارب یک ضربه باشند ودستور تحقیقات بیشتر و باز سازی صحنه را داده است . مجدداً از متهمین بشرح صفحات مضبوط در پرونده و نیز بشرح مذکور درگزارش سابق تحقیق شده است . نیز بازسازی صحنه قتل شده است که شرح آن درگزارش سابق آمده است . سپس آقای دادرس درتاریخ 87/10/5 با اعلام ختم تحقیقات ضمن ابقاء بر قرار مجرمیت سابق موضوع را از مصادیق ماده 315 قانون مجازات اسلامی اعلام نموده است . آقای دادستان ایراداتی به قرار صادره وارد نموده است . آقای دادرس اعلام داشته : منظور ماده 215 بوده است نه 315 آقای دادستان با قرار مجرمیت مخالفت کرده ونیز موضوع را منطبق با ماده 315 قانون مجازات اسلامی اعلام داشته است .دادگاه درمقام حل اختلاف اعلام داشته هر دو مقام عقیده به قابل تعقیب بودن هر دو متهم دارند و صرفاً در وصف عمل و تطبیق عمل با مواد قانونی اختلاف حاصل شده واین اختلاف از موارد مصرح قانونی که مداخله دادگاه رادرحل آن ایجاب نماید نمی باشد لذا با اعلام فارغ از اظهار نظر بودن پرونده اعاده می شود . آقای دادستان مستنداً به ماده 315 قانون مجازات اسلامی مبادرت بصدور کیفرخواست نموده است . پرونده در دادگاه کیفری استان سمنان ( شعبه چهارم ) مطرح شده است از متهمین تحقیق شده است که شرح آن در گزارش سابق آمده است به ع.پ. تفهیم اتهام مشارکت در قتل عمدی مرحوم ن. شده است . اظهارد اشته : من اصلاً نکشته ام و چاقویی هم دست من نبوده است . به ر.الف. پ. تفهیم اتهام مشارکت در قتل مذکور شده اتهام را نپذیرفته است . النهایه درتاریخ 88/7/13 دادگاه مجدداً تشکیل جلسه داده به ع.پ. تفهیم اتهام مباشرت در قتل شده اتهام را نپذیرفته است و به ر.الف. پ. نیز تفهیم اتهام معاونت در قتل شده اتهام را نپذیرفته وکلای متهمین دفاعیاتی مطرح که شرح آن درگزارش سابق می باشد . النهایه دادگاه مبادرت بصدور دادنامه شماره 0015 مورخ 88/8/13 نموده بموجب آن مستنداً به بند 4 از ماده 231 قانون مجازات اسلامی رای بر قصاص نفس متهم ع.پ. پس ازتامین سهم الدیه صغار صادرو درمورد ر.الف. پ. نیز باتهام معاونت در قتل مذکور مستنداً به ماده 207 قانون مذکور حکم بر تحمل سه سال حبس داده شده است ودرخصوص اتهام مشارکت درتحریق کامیون ونیز اتهام مشارکت درجنایت برمرده هر دو متهم بموجب مواد 676 و بند الف ماده 494 به تحمل ( هر کدام ) یکسال حبس وهر کدام بپرداخت یکصد دینار محکوم شده اند . به رای صادره اعتراض شده پرونده به دیوان عالی کشور ارسال وبه شعبه بیستم دیوان عالی کشور ارجاع شده است . شعبه بموجب دادنامه شماره 20/407 مورخ 89/6/29چنین رای داده است ... نحوه قتل بطریقی است که فقط یک نفر مرتکب قتل مقتول شده است و چون حجت شرعی وقانونی بر قاتل بودن یک نفر ازمتهمین اقامه نشده است ودر پرونده نیز وجود ندارد وعلم حاصل نیز مخدوش بنظر می رسد موضوع از مصادیق ماده 315 قانون مجازات اسلامی تشخیص و باید به قید قرعه یکی از متهمان دیه مقتول را پرداخت نمایند لذا به استناد بند 4 قسمت ب ماده 265 قانون آئین دادرسی کیفری رای معترض عنه نقض پرونده به شعبه دیگر دادگاه کیفری استان سمنان ارجاع می شود با ارسال پرونده به شعبه دوم دادگاه تجدید نظر استان سمنان به( عنوان دادگاه کیفری ا ستان ) ارجاع گردیده است . دادگاه دستور تعیین وقت ودعوت شکات ونیزاحضار متهمین راداده است .درتاریخ 89/11/12 دادگاه تشکیل جلسه داده نماینده دادستان حاضر بوده اولیاء دم حاضر نبوده اند لاکن وکیل اولیاء دم بنام آقای م.پ. مقدم حضور داشته است . متهمین حاضر بوده اند نیز وکیل تسخیری متهمین بنام آقای الف. حاضر بوده است وکیل اولیاء دم اظهار داشته : مطالب من همان است که درشعبه سابق گفته ام خانواده واولیاء دم خواستار قصاص متهمان می باشند ونیز تقاضای پرداخت خسارت درخصوص یک دستگاه کامیون متعلق به مرحوم را دارند . به متهمین تفهیم اتهام شرکت دریک فقره قتل عمدی مرحوم ن. وتحریق اتومبیل و جنایت بر مرده شده است .ع.پ. اعلام داشته : من ن. را نمی شناختم و من اور ا نکشته ام ونمی دانم چه کسی اورا کشته است . سپس ر.الف. پ. اعلام کرده از قبل هم گفته ام من او را نکشته ام ودر محل حضورنداشته ام در بیرون از منزل بودم وقتی رسیدم او مرده بود درمحل خانم برادرم وبرادرم ع. و برادر زاده ام بودند بمن چیزی نگفتند چه کسی او را کشته سپس وکیل تسخیری متهمین اعلام داشته : با فرض صحّت کیفرخواست و با فرض اینکه دادگاه محترم به استناد رأی دیوان عالی کشور به ماده 315 قانون مجازات اسلامی اعتقادنداشته است وحتی با فرض وجود دلیل کافی بر اتهام متهمین بحث اعتقادی مهدور الدم بودن مرحوم وجود دارد ونتیجه آن چیزی جز تعیین دیه نخواهد بود تقاضای صدور حکم برائت موکلین را دارم . سپس دادگاه اعلام داشته (در حضور حاضرین ) دادگاه با توجه به مشاوره موضوع را از موارد قرعه تشخیص داده است لذا استقراء بعمل می آید. سپس دادگاه نام هر یک از متهمین را در روی برگه های جداگانه نوشته آنها را داخل یک پارچ شیشه ای قرار داده است و سپس از یکی از کارمندان خواسته شده تا یک برگه را در آورد چنین اقدام شده ونام اقای ر.الف. پ. بقید قرعه در آمده است که به حاضرین نیز نشان داده شده است . سپس بو ی تفهیم اتهام قتل عمدی مرحوم و شرکت درتحریق عمدی کامیون مقتول و جنایت برمرده شده است . اظهار داشته : من این کار رانکرده ام . سپس وکیل وی اعلام داشته بموجب دادنامه سابق متهم (موکل ) ازاتهام قتل برائت حاصل شده و دادنامه نیز قطعیت یافته است دلیلی هم بر توجه اتهام به ایشان وجود ندارد . تقاضای صدور حکم برائت او رادارم. از متهم اخذ آخرین دفاع شده اتهام را نپذیرفته است . سپس به ع.پ. تفهیم اتهام شرکت درتحریق کامیون مقتول ونیز شرکت درجنایت برمرده شده است . اظهارد اشته: کاری نکرده ام وکیل وی اظهارد اشته : اتهام را قبول نداریم . سپس دادگاه قرا ربازداشت آقای ع.پ. و ر.الف. پ. را فک و آن را تبدیل به قرار وثیقه نموده است . سپس دادگاه با اعلام ختم دادرسی مبادرت بصدور دادنامه شماره 00047 مورخ 89/11/25 نموده بموجب این دادنامه و پس از شرح پرونده چنین رای صادر شده است . باتوجه به شکایت اولیاء دم و وکیل آنان - کیفرخواست صادره از دادسرا گزارش معاینه جسد توسط پزشکی قانونی که علت تامه مرگ پارگی قلب وعوارش آن دراثر اصابت جسم برنده نظیر چاقو اعلام شده اقاریر متهمین دایر بر حضور در صحنه جنایت در زمان کشته شدن مقتول واقاریر آنان در خصوص تحریق کامیون و جسد متوفی اظهارات همسر متهم ع. پ. درخصوص وقوع قتل توسط یکی از متهمین ومنتفی بودن ادعای مهدور الدم بودن مقتول به لحاظ عدم اثبات جرح مذکور وسایر قرائن وامارات که دلالت بر وقوع قتل مقتول مردد بین متهمین می باشد زیرا بموجب گواهی پزشکی قانونی مقتول در اثر پارگی قلب ناشی از اصابت یک ضربه چاقو کشته شده است واینکه حجت شرعی بر قاتل بودن احد از متهمین ارائه نشده و وجود ندارد و موجبات اجرای قسامه نیز وجود ندارد و هیچ کدام از متهمین به ارتکاب قتل عندالحاکم اقرار نکرده اند . لذا باعنایت به علم اجمالی به اینکه یکی ازدو متهم موصوف مجنی علیه راکشته است . با استناد به ماده 315 قانون مجازات اسلامی با استقراع انجام شده قرعه بنام ر.الف. پرهاز اصابت کرده و به استناد همان ماده ومواد 15 و 294 و 297 و بند ج ماده 295 قانون مذکور متهم ردیف اول ( ر.الف. ) به پرداخت یک دیه کامل مرد مسلمان درحق اولیاء دم و به استناد بند الف ماده 494 قانون یاد شده هر دو متهم از بابت شرکت درجنایت بر مرده مسلمان به پرداخت یکصد دینار که طبق تبصره ذیل ماده اخیر الذکر باید مصرف شود و به استناد ماده 676 قانون مذکور هر کدام به تحمل یک سال حبس از بابت آتش زدن عمدی کامیون محکوم می شوند. رای صادره درتاریخ 89/12/5 به ع. پ. ودرهمان تاریخ به ر.الف. پ. در زندان ابلاغ شده است . درتاریخ 89/12/21به آقای وکیل اولیاء دم ا بلاغ شده است . بموجب لایحه ثبت شده بشماره 00002 مورخ 90/1/9 وکیل اولیاء دم ونیز مادر مقتول و همسر مقتول نسبت به رای صادره اعتراض نموده اند که لایحه مذکور بهنگام شور قرائت خواهد شد لازم بذکر است در تاریخ ابلاغ دادنامه به ع. پ. در ذیل دادنامه قید نموده اعتراضی ندارم ر.الف. پ. در ذیل دادنامه ابلاغ شده قید نموده اعتراض دارم و سپس طی لایحه ای درتاریخ 89/12/8 نسبت به رای اعتراض نموده که بهنگام شور قرائت خواهد شد .آقای الف. نیز بعنوان وکیل تسخیری محکوم علیه طی لایحه ثبت شده بشماره 00311 مورخ89/12/28نسبت به رای صادره اعتراض نموده لاکن نسخه دادنامه ابلاغ شده به ایشان ضمیمه نیست پرونده بدیوان عالی کشور ارسال و به این شعبه ارجاع گردیده است .که شعبه بیستم دیوان عالی کشور پس از ملاحظه پرونده و بررسی چنین رأی داده است :باعنایت به محتویات پرونده رای صادره از شعبه دوم دادگاه کیفری استان سمنان بشماره 00047 مورخ 89/11/25 درخصوص متهم ردیف اول بنام ر.الف. پ. دایر بر پرداخت دیه مستنداً بماده 315 قانون مجازات اسلامی و نیز پرداخت یکصد دینار درخصوص اتهام نامبرده دایر بر جنایت بر مرده و نیز محکومیت متهم ردیف دوم بنام ع. پ. به پرداخت یکصد دینار درخصوص اتهام جنایت بر مرده با توجه به اعتراض معترضین وبا عنایت به اینکه قتل درماه محرم الحرام ( 28 و 29 محرم سال 1428 ) واقع شده است با اختیار حاصل از ماده 250 قانون آئین دادرسی کیفری و با اصلاح مبلغ دیه از یک دیه کامل به یک دیه کامل بعلاوه یک سوم از دیه کامل مستنداً به ماده مرقوم و بند الف ماده 264 قانون آئین دادرسی کیفری اصلاح و ابرام می گردد . پس اعاده سپس آقای ر.الف. پ.در تاریخ 92/10/5مبادرت به تقدیم دادخواست بخواسته اعسار از پرداخت دیه بطرفیت اولیاء دم مرحوم نعمت گرمی نموده اعلام داشته که تحت پوشش کمیته امداد بهزیستی می باشد و دارای مشکلات مالی است و تمکن لازم جهت پرداخت دیه مورد حکم را ندارد و نمی تواند آن را پرداخت کند و مدت 7 سال است که در زندان می باشد سپس گواهی کمیته امداد دایر بر اینکه خانم ذلیخا عباس زاده خانواده ر.الف. پ. در حال حاضر تحت پوشش آن کمیته می باشند که در تاریخ 91/3/ صادر گردید ضمیمه نموده است نیز استشهادیه ای ( کپی ) که به امضاء تعدادی افراد رسیده و بموجب آن اعلام گردیده است از کلیه افرادی که علم و اطلاع دارند از کودکی پدرم مرحوم گردیده به اتفاق مادر و خواهرم تحت پوشش کمیته امداد امورات و زندگی خود را به سختی سپری کرده ایم و در یک اتفاق غیر قابل تصور محکوم به پرداخت دیه گردیده ام و بعلت اینکه فعلاً دانشجو می باشم و توان پرداخت دیه راندارم و تا کنون با کمک خیرین توانسته ام زندگی خود را ادامه دهم نیز ضمیمه شده است در تاریخ 92/11/29 دادگاه کیفری استان ( شعبه دوم ) تشکیل جلسه داده است خواهان ادعا حاضر بوده خواندگان ( اولیاء دم مرحوم پرهاز ) حضور نداشته اند سپس خواهان اعلام داشته تقاضایم بشرح درخواست تقدیمی است سپس دادگاه گواهی نموده در این لحظه خانم ت.ب.ب. ت. و خانم م. پ. اولیاء دم مرحوم حاضر شده اند سپس خواهان ادامه داده است که من هیچ چیز ندارم زمانی که به زندان رفتم محصل بودم و هفت سال است که در زندان می باشم و باید برای پرداخت دیه وام بگیرم و شهودم چون در پل سفید هستند برای آنها مشکل است که به اینجا بیایند من 29 سال سن دارم و مجرد هستم .س: اگر بنا باشد به نحو اقساط پرداخت کند ماهیانه چه مبلغی می توانید بپردازید ؟ ج : من فعلاً هیچ چیزی ندارم و زندگی خانواده ام را کمیته امداد تأمین می کند و با یارانه زندگی خودمان را می چرخانیم .س : شما جوان هستید و می توانید کار کنید چه می گوئید ؟ ج : همه یارانه را پرداخت می کنم . سپس دادگاه از مادر مرحوم نظرش را پرسیده و بیان داشته باید همه دیه را یک جا پرداخت کند خوانده ردیف دوم که همسر مقتول بوده او نیز همین مطلب را ذکر کرده است و سپس ادامه داده اند یا باید پول را یکجا بدهد ودیگر برای ما اخطار نفرستید . سپس خواهان اظهار داشته من هیچ ملک و مالی ندارم دادگاه ختم دادرسی را اعلام و بنحو اکثریت مبادرت به صدور دادنامه شماره 00102- مورخ 92/12/12نموده است بموجب آن ضمن رأی صادر شده است با توجه به وضعیت جسمی خواهان که جوان می باشد و درصورت آزادی می تواند کار کند و دیه را پرداخت نماید از این جهت درخواست صدور حکم به اعسار کلی او غیر وارد است و رد میگردد اما از آنجا که مالی که بتوان بوسیله آن دیه مجنی علیه را یک جا به اولیاء دم پرداخت کرد و یا بخشی از آن قابل پرداخت باشد شناسائی و معرفی نشده است وهمانطور که بیان شد خواهان جوان بوده و قادر است با اشتغال به کار به نحو اقساط محکوم به را تأمین نماید لذا به استناد مواد 1 و 37 قانون اعسار و ماده 3 قانون نحوه اجرای محکومیت های مالی و تبصره ذیل ماده 19 همان قانون وماده 22 آئین نامه اجرایی موضوع ماده 6 قانون نحوه اجرای محکومیتهای مالی و تبصره ذیل ماده 19 همان قانون و ماده 22 آئین نامه اجرایی موضوع ماده 6 قانون نحوه اجرای محکومیتهای مالی مصوب 1372 حکم به پرداخت محکوم به سابق البیان به نحو اقساط ماهیانه به مبلغ سه میلیون ریال توسط خواهان در حق خواندگان صادر شود .« بدیهی است چنانچه خواهان تا زمان استهلاک محکوم به در اقساط مقرر از پرداخت دین خودداری کند تا پرداخت قسط معوقه یا اثبات اعسار از پرداخت باقی مانده به حبس محکوم خواهد شد . »; اقلیت چنین رأی داده است : با توجه به موضوع محکومیت که بعنوان قتل عمد به پرداخت دیه محکوم شده است عقیده دارم 1/3 را نقد و الباقی را مبلغ پنج میلیون ریال پرداخت نماید رأی صادره در تاریخ 92/12/21و به آقای ر.الف. پ. ابلاغ که نسبت به آن اعتراض نموده که لایحه مشروحاً بهنگام شور قرائت خواهد شد و در تاریخ 92/12/21به خانم ت.ب.ب. ت. و خانم م. پ. ابلاغ شده که بموجب لایحه ثبت شده بشماره 0004 مورخ 92/12/27نسبت به آن اعتراض نموده اند که لایحه مذکور مفصلاً بهنگام شور قرائت خواهد شد لیکن خلاصه آن درج میگردد .1- محکوم علیه چند سال قبل در یک اقدام وحشیانه شوهر و فرزند اینجانبان را به قتل رسانیده است . 2- متهم مدتی متواری بوده است . 3- با اینکه مدتهاست که از این قتل فجیع می گذرد ما به همراه فرزندان صغیر مرحوم هنوز در شوک قرار داریم . 4- مرحوم آنقدر در محل مومن و متدین و خیر و دلسوز بود که همه ا ه. از مرگ او ناراحت شدند . 5- دادخواست تقدیمی از نظر شکلی واجد شرایط قانونی نمی باشد زیرا اعلام مشخصات دقیق شهود و محل سکونتشان نگردیده و از آنان تحقیق نشده است . 6- رسیدگی صرف ادعای وی مورد پذیرش قرار گرفته است .7- محل اقامت ما در استان گلستان است و محل اقامت متهم در سمنان است و این مشخص است که ما هیچگونه شناختی از گذشته و اموال خواهان نداریم .8- زمانیکه حکم قصاص برادر محکوم علیه صادر شده بود خواهان با مراجعه به ما اعلام می نمود که حاضر است 200 الی 300 میلیون تومان بپردازد و ما رضایت بدهیم که با نظر به فجیع بودن قتل این کار را نکردیم چطور آن موقع حاضر به پرداخت این مبلغ بوده اند لیکن حالا معسر است . سپس پرونده به دیوان عالی کشور ارسال و باین شعبه ارجاع گردیده است . و شعبه به شرح زیر رأی صادر نموده است : رأی با توجه به محتویات پرونده رأی صادره در خصوص تقسیط و پرداخت اقساطی دیه توسط محکوم علیه بواسطه وجود نواقصی بشرح ذیل صحیح نبوده و قابل ابرام نیست . زیرا اولاً اینکه محکوم علیه در جهت اثبات اعسار خود مبادرت به تقدیم یک استشهادیه ای نموده که امضاء کنندگان ذیل آن اعلام نموده اند که محکوم علیه و مادر و خواهرش از محل کمک کمیته امداد امام خمینی ( ره ) زندگی خود را می گذرانند و در ضمن امضاء کنندگان ذیل استشهادیه تقاضای اعسار از پرداخت هزینه دادرسی نیز بنحو کامل خود را معرفی نکرده اند و بهرحال تحقیقات از شهود در دادگاه صورت نپذیرفته است و مشخص نیست چگونه دادگاه بدون تحقیق از شهود اعسار محکوم علیه را احراز نموده است ثانیاً: علاوه بر مورد نقص مذکور در فوق دادگاه محترم می بایستی در خصوص ادعای خواندگان مبنی بر اینکه زمانی که برادر محکوم علیه محکوم شده بوده است پیشنهاد پرداخت دویست تا سیصد میلیون جهت اخذ رضایت نموده اند را بررسی نیز با توجه به محل سکونت محکوم علیه در خصوص تحقیق از وضعیت مالی و زندگی محکوم علیه نیابتی قضائی صادر می نمود لذا از آنجا که اساساً در خصوص اعسار محکوم علیه در نتیجه حکم بر تقسیط پرداخت دیه نواقص تحقیقاتی در رأی صادره محرز است لذا مستنداً به بند 2 از قسمت ب ماد 265 قانون آئین دادرسی کیفری رأی صادره نقض و جهت رفع نقص و سپس رسیدگی دقیق با تشکیل جلسه و دعوت طرفین به شعبه محترم صادر کننده رأی اعاده می گردد .با وصول پرونده به دادگاه در تاریخ 1393/5/27 و در وقت فوق العاده جلسه شعبه دوم دادگاه تجدید نظر در مقام کیفری استان سمنان با حضور اعضاء تشکیل و پس از مشاوره بشرح زیر اتخاذ تصمیم نموده اند : با توجه به مفاد دادنامه شعبه محترم بیستم دیوان عالی کشور اولاً به شرح برگ جداگانه نیابت داده می شود . ثانیاً - بررسی ادعای خواندگان مبنی بر اینکه زمانی که برادرمحکوم علیه محکوم شده بود پیشنهاد پرداخت دویست میلیون ریال جهت اخذ رضایت نموده اند ضروری است( در لایحه اولیای دم مبلغ پیشنهادی بستگان متهم محکوم بر قصاص دویست الی 300 میلیون تومان اعلام شده است عضو ممیز) لذا مقرر است دفتر 1- برگ نیابت با تهیه تصویر و حفظ آن در اصل پرونده به مرجع انجام نیابت ارسال گردد. 3- طی اخطاریه به خواندگان تذکر داده شود تا ظرف یک هفته از تاریخ ابلاغ اخطاریه دلایل و مستندات خود را که مثبت ادعای آنها راجع به پیشنهاد پرداخت مبلغ دویست میلیون ریال جهت اخذ رضایت از جانب خانواده آقای پ. به آنان می باشد را به دادگاه ارائه کنند 3- به خواهان طی اخطاریه تذکر داده شود ظرف یک هفته از تاریخ ابلاغ اخطاریه نشانی دقیق شهود خود را که اطلاع از معسر بودن وی از پرداخت دیه دارند را به دادگاه تقدیم کند. دادگاه به دادسرای عمومی و انقلاب شهرستان سوادکوه نیابت داده به نحو مقتضی از همسایگان ومطلعان محل سکونت آقای ر.الف. پ.س.ک. واقع در ... در خصوص وضعیت مالی و زندگی ایشان و این که منبع درآمد مشارالیه از کجا است ؟ و آیا دارای وجه نقد یا مال منقول و یا غیرمنقول می باشد یا خیر ؟ و آیا قادر به پرداخت دیه کامل مرد مسلمان یک جا و یا به نحو تقسیط ( با تعیین مبلغ ..... پرداخت درماه) تحقیق کرده و در نهایت برگهای جدید التحصیل به پیوست برگ نیابت را به این مرجع ارسال فرمایید برگ نیابت به شعبه بازپرسی ارجاع و بازپرس مرجوع الیه عیناً به کلانتری ... پل سفید ارسال تا تحقیقات جامع و مانعی به نحو محسوس و نامحسوس درخصوص وضعیت مالی و زندگی و منابع درآمدی و داشتن اموال منقول و غیر منقول آقای ر.الف. پ.س.ک. به عمل آورده و سپس به اتفاق چند تن از مطلعین و معتمدین محلی به این بازپرسی ارسال شود . حسب مفاد گزارش مورخ 93/3/15 سروان ع.پ. افسر تحقیق کلانتری ... شهری به محل زندگی آقای ر.الف. پ.س.ک. عزیمت که همه ا ه. درخصوص مورد خواسته شده اعلام داشته اند پدرش آهنگر بود و مادرش به اتفاق دو خواهر و 3 برادر زندگی میکردند که یک خواهرش بنا به دلایل نامعلوم براثر آتش سوزی فوت نموده و پدرش نیز در قید حیات نبوده و آنها اموال غیرمنقول و منقول خود را از طریق ساخت بنا به خواسته کمیته امداد ازشهرداری پل سفید که کمیته امداد آنان را مکلف به ساخت نموده حدوداً یک سال پیش تا کنون دارند امر معاش از طریق کمک مردمی همسایه ها و گاهی مسئولین شهری و یا یارانه و کمک کمیته امام و یا کار مادرش در شهرستانهای اطراف امورات می گذرانند نامبرده را که یک دانش آموز بوده به حسن شهرت یاد می کنند که در خواندن درس نیز از نخبه گان محل بوده که مورد تایید از لحاظ اخلاق و رفتار می دانند آنها هیچ گونه امول منقول و غیر منقولی از خودشان نداشته و ندارند کلانتری طی گزارش مورخ 93/6/17 عین گزارش افسر تحقیق را به شعبه بازپرسی ارسال و آقایان الف. ی. و ن.ی. و ن.ک. معتمدین محل را نیز به شعبه بازپرسی معرفی کرده است . در تاریخ 93/6/17 بازپرس از آقای ن.ی. 57 ساله نظامی بازنشسته بعنوان گواه تحقیق کرده و نامبرده پس از اطلاع از موضوع گواهی و اتیان سوگند اظهار کرده قبلاً دانش آموز بود و بعداً پیش برادر خودش رفت و چه کاری میکرد نمی دانم فقط تابستانها پیش برادر خودش می رفت ولی چه کار می کرد نمیدانم . از آقای ه.ک. 53 ساله کارمند فرماندهی سواد کوه بعنوان گواه تحقیق و مشارالیه پس از اطلاع از موضوع گواهی و اتیان سوگند اظهار کرده او و خانواده او درآمدی ندارند چون پدر او کوچک بودند مرده و آنها تحت پوشش کمیته امداد بودند و الان مادر او کارگر است و دارای اموال نمی باشند و خانه آنها را فرمانداری و شهرداری کمک کردند و ساختند و آنها هیچ چیزی ندارند و اصلاً در خانه ای که زندگی می کنند یک آدم عاقل زندگی نمی کند . بازپرس پرونده را به کلانتری اعاده ، پس از حضور سایر گواهان به بازپرسی ارسال گردد. بازپرس از آقای ق.ش. 72 ساله مغازه دار بعنوان گواه تحقیق و نامبرده پس از اطلاع از موضوع گواهی و اتیان سوگند اظهار کرده وضعیت مالی آنها صفر است و مستمری بگیر هستند و فقط یک خانه خرابه دارند و توانایی پرداخت دیه ندارند . از آقای ع.ی. 50 ساله بازنشسته اهل سوادکوه پل سفید بعنوان گواه تحقیق شده و مشارالیه پس از اطلاع از موضوع گواهی و اتیان سوگند اظهار داشته آنها کمیته امدادی هستند و وضعیت مالی بدی دارند و منابع درآمدی ندارند زمین هم ندارند و یک خانه بدرد نخور دارند و توان پرداخت دیه ندارند چون چیزی ندارند پدر آنها آهنگر بود و فوت کرده و یک برادر دارد و زیر دست یک کاشی کار ، کار می کند . پرونده بمرجع معطی نیابت ارسال شده است . دادگاه در تاریخ 93/7/15بدفتر دستور داده وقت رسیدگی تعیین و خواهان و خواندگان دعوت شوند در اخطاریه خواهان معرفی شهود برای اثبات ادعای اعسار وی و در اخطاریه خواندگان ارایه دلیل و عنداللزوم معرفی شهود برای اثبات ادعای پیشنهاد پرداخت مبلغ دویست میلیون ریال ( دویست میلیون تومان گفته شده است عضو ممیز) جهت رضایت از جانب خانواده آقای ر.الف. پ. در دادگاه تذکر داده شود متهم طی لایحه ایکه از زندان تقدیم دادگاه نموده و به شماره 00603-93/8/28 ثبت شده استشهادیه محلی که مادر وی خانم ذ.ع. آن را تهیه کرده به دادگاه ارسال داشته است . مشارالیه حسب مفاد گواهی اعلام کرده تحت پوشش کمیته امداد خمینی (ره) می باشدو هیچ منبع درآمدی ندارد. استشهادیه را چند نفر از جمله امام جمعه و شورای اسلامی آن را امضاء کرده اند . جلسه رسیدگی دادگاه در تاریخ 93/8/27 و در وقت مقرر تشکیل طرفین دادگاه حاضر نبوده اند از ناحیه خواهان چهار نفر بعنوان گواه معرفی شده اند و دادگاه از آنان تحقیق نموده است : از آقای م.م. 35 ساله کاسب اهل سوادکوه بعنوان گواه تحقیق شده و نامبرده پس از اطلاع از موضوع گواهی و اتیان سوگند اظهار کرده ر.الف. بچه بود و مشغول تحصیل بود و درآمدی نداشت که دستگیر شد از هر کس سئوال کنید چشم بسته نشانی آنها را می داند چون خانواده فقیری می باشند و به آنها کمک مالی می کنند ، گوشت قربانی به آنها میدهند ، یک خانه به کمک کمیته امداد و مردم برای آنها ساخته شده است و چیزی ندارند . س- منشاء اطلاعات شما از کجا است ؟ ج- از بچه گی با این خانواده بزرگ شده ام همسایه آنها می باشم س- آیا در صورت آزادی از زندان قادر است به نحو تقسیط دیه مقتول را پرداخت کند ؟ ج- منطقه سواد کوه منطقه کارگری است ماهی حدوداً ششصد الی هفتصد هزار تومان درآمد خواهد داشت و فکر می کنم می تواند ماهی دویست هزار تومان قسط پرداخت کند س- آیا اطلاعی از جمع آوری پول به مبلغ دویست میلیون تومان جهت پرداخت دیه به خانواده مقتول دارید؟ ج- من در جریان نیستم .از آقای ه.ک. 53 ساله کارمند فرمانداری اهل پل سفید ، سواد کوه بعنوان گواه تحقیق و نامبرده پس از اطلاع از موضوع گواهی و اتیان سوگند اظهار کرده خانواده ای فقیر می باشند بچه بود و بیکار بود و شغل نداشت که دستگیر شد . خانه آنها را مثل آشپزخانه وحمام منزل آنها را از طرف فرمانداری ما ساختیم . پدرش هم چیزی نداشت همین خانه را داشت که این خانه هم از ارزشی ندارد.س- منشاء اطلاعات شما از کجاست؟ ج- چون در فرمانداری و بخشداری می باشم و زندگی آنها را وارد شده و خانه را تعمیر کردیم و چون در یک شهر جمع و جور زندگی می کنیم از زندگی وی اطلاع دارم. س- چنانچه اززندان آزاد شود قادر به پرداخت دیه به نحو اقساط می باشد یا خیر ؟ ج- چون محیط ، محیط کارگری است و ایشان اگر تن بکار بدهد می تواند ماهیانه مبلغ دویست هزار تومان به صورت اقساط دیه را پرداخت کند. س- آیا اطلاعی از جمع آوری پول به مبلغ دویست میلیون ریال برای پرداخت به خانواده مقتول دارید ؟ ج- خیر از آقای ع.ی. 51 ساله بازنشسته ذوب آهن اهل سواد کوه بعنوان گواه تحقیق شده و مشارالیه پس از اطلاع از موضوع گواهی و اتیان سوگند اظهار کرده ر.الف. یک بچه بود که به زندان رفت ، اموال چیزی ندارد . پدرش فوت شده چیزی نداشته است دو تا برادر دارد زیر دست بنا کار می کنند یک روز درآمد دارند و یک روز ندارند . اما خود ر.الف. محصل بود شغل نداشت تا دارایی داشته باشد از ناحیه پدری هم چیزی ندارد و مادرش تحت پوشش کمیته امداد است یک خانه کلنگی دارند که در حال تخریب است من سی سال است که آنها را می شناسم ، مدتها است که همسایه آنها می باشم .س- آیا در صورت آزاد شدن قادر به پرداخت دیه می باشد یا خیر ؟ ج- الان بیچاره است . آنچه می دانم چیزی ندارد بدهد، چون جوان است می تواند پس از آزادی کار کند و به نحو تقسیط پرداخت کند هر جوانی قادر است چنین کاری کند ، همانطوریکه برادرهایش الان دارند بنایی می کنند. س- می توانید بگویید ماهیانه چه مبلغی قادر است پرداخت کند؟ ج- میانگین با توجه به اینکه من الان کارگر دارم و شهرک های صنعتی در پل سفید است در ماه می تواند ششصد الی هفتصد هزار تومان درآمد داشته باشد به نظر من اگر وی ازدواج کند وصاحب زندگی شود می تواند ماهیانه یکصد الی یکصد و پنجاه هزار تومان قسط دیه را پرداخت کند. س- آیا اطلاعی از جمع آوری پول به مبلغ دویست میلیون ریال برای پرداخت به خانواده مقتول دارید ؟ ج- خیر از آقای ن.ی. متولد 1377 بازنشسته نظامی اهل سوادکوه بعنوان گواه تحقیق شده و نامبرده پس از اطلاع از موضوع گواهی و اتیان سوگند اظهار کرده ر.الف. محصل بود که پس از این ماجرا به زندان رفت پدر اینها یک خانه قدیمی داشت که کمیته امداد با کمک شهرداری دارد برای آنها تعمیر می کند لذا از پدری هم چیزی ندارد خودش هم چیزی ندارد. س- منشاء اطلاع شما از کجاست ؟ ج- از سال 1368 که همسایه آنها شده ام آنها را می شناسم س- آیا اطلاع دارید که وجهی جمع آوری و بنا بود به خانواده مقتول بدهند؟ج- نمی دانم .س- آیا در صورت آزاد شدن می توانید دیه را به نحو تقسیط پرداخت کند ؟ ج- بچه زحمت کش و فعال و حتی زمانی که محصل بود می باشد اگر هر روز کار کند روزی سی هزار تومان می تواند درآمد داشته باشد و اگر قناعت پیشه کند می تواند با چهار صد الی پانصد هزار تومان خودش را جمع و جور کند من الان با ششصد هزار تومان حقوق ماهیانه در حالیکه دانشجو دارم می گذارنم سپس دادگاه ختم رسیدگی را اعلام و بشرح رأی شماره 00063-1393/8/28 درخواست اعسار کلی خواهان یعنی معاف از پرداخت دیه را رد نموده اما مستنداً به مواد 1 و 37قانون اعسار و 3 قانون نحوه اجرای محکومیت های مالی مصوب 77/8/10 مجلس شورای اسلامی و تبصره ذیل ماده 19 الی 22 آئین نامه اجرائی موضوع ماده 6 قانون اخیرالذکر مصوب 1378/2/26 حکم به پرداخت به دادنامه شماره 00047-1389/11/25 به نحو اقساط ماهیانه مبلغ سه میلیون ریال توسط خواهان در حق خواندگان صادر نموده است . دادنامه در تاریخ 93/9/6 در زندان به محکوم علیه ابلاغ و مشارالیه طی لایحه ایکه بشماره 00645-1393/9/19 ثبت دفتر دادگاه شده بدون ذکراینکه به رأی صادره اعتراض دارد یا خیر اعلام کرده مدت 8 سال است در حبس می باشد تا کنون با توجه به مشکلات شدید خانوادگی و عدم تمکن مالی و عدم درآمد ماهیانه و برخودرای از نارسائی های مختلف از پرداخت دیه و تودیع وثیقه عاجز مانده و هیچ گونه توان مالی و ملکی امکان پذیر نمی باشد . دادنامه در تاریخ 93/11/23 به خواندگان دعوای اعسار ابلاغ مشارالیها طی لایحه ایکه بشماره 00788-1393/12/9 ثبت دفتر دادگاه شده تقاضای تجدید نظر نموده اند لایحه موقع شور قرائت خواهد شد . لایحه تجدید نظر خواهی در اجرای ماده 346 قانون آئین دادرسی دادگاههای عمومی وانقلاب در امور مدنی در زندان به آقای ر.الف. پ. ابلاغ و نامبرده در پاسخ به لایحه معترضین اعلام کرده از پرداخت دیه و تودیع وثیقه عاجز می باشم . پرونده به دیوان عالی کشور ارسال و پس از وصول به این شعبه ارجاع شده است . هیئت شعبه در تاریخ بالا تشکیل گردید پس از قرائت گزارش آقای محمد ناصری صالح آباد عضو ممیز و نظریه کتبی جناب آقای دکتر احمد رفیعی دادیار محترم دیوان عالی کشور مبنی بر به لحاظ عدم رعایت مقررات ماده 490 قانون مجازات اسلامی مصوب 1392 معتقد به نقض دادنامه فرجام خواسته می باشم مشاوره نموده و چنین رأی صادر می کند:

رأی شعبه دیوان عالی کشور

قطع نظر از اینکه تعیین مبلغ سه میلیون ریال قسط ماهیانه متناسب با ارزش ریالی دیه مقرر در حکم محکومیت نمی باشد. نظر به اینکه مطابق ماده 490 قانون مجازات اسلامی مصوب سال 1392« در صورتی که پرداخت کننده بخواهد هر یک از انواع دیه را پرداخت نماید و یا پرداخت دیه به صورت اقساطی باشد معیار قیمت زمان پرداخت است مگر آنکه بر یک مبلغ قطعی توافق شده باشد»; چون در ما نحن فیه طرفین بر یک مبلغ قطعی توافق نکرده اند معیار قیمت زمان پرداخت است و با عنایت به اینکه ارزش ریالی دیه هر سال تغییر می کند تعیین مبلغ قطعی هر قسط منطبق بر قانون نیست و دادگاه می بایست اقساط ماهیانه را متناسب با مبلغ کل دیه و استطاعت مالی محکوم علیه درصدی از دیه مقرر درزمان پرداخت تعیین نماید. فلذا به استناد بند 2 ماده 371 قانون آئین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب درامور مدنی رأی معترض عنه نقض و رسیدگی مجدد به شعبه هم عرض دادگاه صادر کننده رأی منقوض که در حال حاضر شعبه دادگاه کیفری یک می باشد ارجاع میگردد.
رئیس شعبه و عضو معاون
محمدناصری صالح آباد - حمید دلیر