رأی شعبه دیوان عالی کشور
خلاصه جریان پروندهدر تاریخ 93/4/3 خانم م. م. با وکالت آقای س. ع. دادخواستی مبنی بر تقاضای صدور حکم طلاق به طرفیت آقای س. ر. تسلیم دادگستری کرمانشاه نموده که به شعبه سوم دادگاه عمومی ارجاع شده است. خلاصه توضیح وکیل خواهان این است: طرفین در تاریخ85/6/18 ازدواج دائم نموده اند. با توجه به مشکلات به وجود آمده و عدم حسن رفتار زوج و سوءرفتار وی با فحاشی و هتاکی و شکستن اسباب و لوازم منزل ادامه زندگی برای زوجه غیرقابل تحمل شده است و حاضر است با بذل دو سوم از مهریه طلاق بگیرد. دادگاه طرفین را دعوت نموده است. دادگاه ضمن دعوت از طرفن قرار ارجاع امر به داوری صادر نموده است. طرفین داور معرفی کرده اند و زوج وکیل معرفی نموده است و وکیل زوجه طی لایحه ای با بیان مصداق ذکر نموده است که زوج فحاش و شکّاک و دارای عدم ثبات رفتار می باشد. وکیل زوج طی لایحه با ضمیمه نموده دو استشهادیه بیان داشت زوجه بدون دلیل منزل مشترک را ترک نموده و با وجودیکه محکوم به تمکین شده و حکم تمکین هم اجراء شده از اجرای حکم سرباز زده است. جلسه دادگاه در دوازدهم مهرماه سال 93 تشکیل شد. خواهان و وکیل او و شخص خوانده حاضر شدند وکیل زوجه بیان داشت موکل کراهت شدید دارد و حاضر است در قبال طلاق تمام حقوق شرعی و تمام مهریه اش را بذل کند فرزند مشترک هم ندارند و زوجه حامله هم نمی باشد.شخص خواهان هم همین مطالب را بیان داشته است. خوانده اظهار داشت همسرم را دوست دارم به هیچ عنوان حاضر به طلاق وی نمی باشم. داوران نظرشان را اعلام داشته اند و توفیق در سازش بین زوجین نداشته اند. دادگاه با اعلام ختم رسیدگی طی دادنامه شماره 795-93/7/29 با این استدلال که خواهان دلیلی بر استحقاق طلاق اقامه ننموده است. رأی بر بطلان دعوی خواهان صادر کرده است. از این رأی وکیل زوجه تجدیدنظرخواهی نموده و پرونده به شعبه20 دادگاه تجدیدنظر ارجاع شده است. م ط. تجدیدنظرخواه همان م ط. گذشته می باشد. دادگاه تجدیدنظر ضمن دعوت از طرفین دستور تحقیق از محل سکونت زوج درباره سوءرفتار زوج به مأمورین انتظامی صادر کرده است و زوج استشهادیه ای تسلیم دادگاه نموده که همسایگان بیان داشته اند ما همسایگان مطلع هستیم که زوج سوءرفتاری نسبت به زوجه نداشته است و گفته حاضریم در محکمه شهادت بدهیم. در جلسه مورخ93/11/25 طرفین و وکلای آنها حاضر شدند. زوجه گفت من یک نفر را که شوهر عمه ام است بعنوان شاهد آوردم. دادگاه از وی تحقیق کرده است. یک شاهد گفت من خودم دیدم زوج به زوجه فحاشی کرده است ولی کتک کاری را ندیدم. شاهد دیگر اظهار بی اطلاعی از امور زوجین نموده است.وکلای طرفین مطالب گذشته را بیان کردند. دادگاه پرونده های استنادی درباره عدم تمکین را مطالبه کرده است و در تاریخ93/12/11 گزارش تهیه نموده است و با اعلام ختم رسیدگی طی دادنامه شماره1055-93/12/19 رأی بدوی را خالی از خدشه دانسته و تأیید کرده است. از این رأی فرجام خواهی شد و پرونده به این شعبه ارجاع شده است. مطالب طرفین تکرار مطالب گذشته می باشد. هیئت شعبه در تاریخ بالا تشکیل گردید. پس از قرائت گزارش آقای جعفر الهی عضو ممیز و اوراق پرونده و دادنامه شماره 1055-93/12/19 فرجام خواسته مشاوره نموده چنین رأی میدهد:
رأی شعبه دیوان عالی کشور
با توجه به محتویات پرونده های بدوی و تجدیدنظر و مستندات ابرازی طرفین دادنامه فرجام خواسته از حیث نقص در تحقیقات مخدوش است زیرا:1- زوجه مدعی است به علت فحاشی و کتک کاری مستمر زوج به او در عسروحرج می باشد و از او کراهت شدید پیدا کرده است تا حدی که حاضر است کلیه حقوق و تمام مهریه را در قبال طلاق بذل کند که قرینه ای بر صدق ادعای اوست.2- در صورت اثبات فحّاش بودن زوج نسبت به زوجه یکی از مصادیق عسروحرج محقق می گردد زیرا به قول حکماء: جراحات السنان لهاالتیام ولایلتام ما جرح اللّسان.3- ادعای زوجه مبنی بر فحاشی و کتک کاری مستمر زوج به وی می تواند یکی از مصادیق سایر حقوق النّاس باشد که مصداق ماده 271 ق.آ.د.م است و زوجه اگر دلیل اثبات نداشته باشد می تواند از زوج مطالبه قسم نماید که دادگاه ها وظیفه داشته اند او را به داشتن چنین حقی آگاه نمایند زیرا حضرت امام ره در مسئله 1 باب القول فی الجواب بالانکار و جلد دوم تحریرالوسیله به این امر تصریح دارد. علی هذا با نقض رأی فرجام خواسته رسیدگی طبق تجویز بند5 ماده 371و شق الف ماده 401 ق مذکور به همان شعبه محوّل می شود.رضا انصاری(رئیس)
جعفر الهی (مستشار)