رأی خلاصه جریان پرونده
حسب محتویات پرونده محاکماتی خانم م.م. در تاریخ 1391/3/3 به طرفیت آقای ن.ع. دادخواستی به خواسته صدور گواهی عدم امکان سازش (طلاق) به علت سوءرفتار زوج (بند دوم) از شرایط ضمنالعقد، ازدواج مجدد زوج (طبق بند 12) و اعتیاد زوج طبق بند هفتم از شرایط ضمنالعقد به دادگاههای عمومی حقوقی شهرستان ... تقدیم که به شعبه اول ارجاع گردیده، جلسه دادگاه با دعوت قبلی در تاریخ 1391/4/27 تشکیل شده، خواهان حاضر بوده لیکن خوانده علیرغم ابلاغ قانونی حضور نیافته، خواهان اعلام داشته خواسته به شرح دادخواست تقدیمی است؛ او (زوج) مرتب مرا کتککاری میکند البته فقط یکبار شکایت کردهام که رضایت دادم ولی او رفته است زن گرفته و ضمناً معتاد به تریاک هم میباشد. دادگاه حضور خوانده در جهت احراز ازدواج مجدد و اعتیاد را لازم دانسته فلذا وقت رسیدگی تجدید و طرفین احضار شدهاند و به خواهان ابلاغ شده اگر شهودی دال بر ازدواج مجدد دارد به دادگاه معرفی نماید. جلسه دادگاه در تاریخ 1391/6/4 با حضور زوجین برگزار شده خواهان اظهار داشته خواستهام به شرح دادخواست تقدیمی است، خوانده اعلام داشته «من اصلاً اعتیادی ندارم و ضمناً دست روی او بلند نکردهام و سوءرفتاری نداشتهام... ولی ازدواج مجدد کردهام- سؤال- آیا شما اجازه دادگاه در خصوص ازدواج مجدد اخذ کردهاید- جواب- خیر اجازه نگرفتهام...» خواهان اظهار نموده «من در خصوص مهریهام اقدام کردهام که در جریان است و بابت زحماتی که کشیدهام تقاضای تقسیم حقم را دارم ضمناً فرزندانم را هم درصورتی میخواهم که نفقه آنها را بدهند... یک بچهام 19 ساله است و یک پسر 15 ساله که با خود او زندگی میکند و یک پسر 17 ساله هم دارم...» با عنایت به اینکه جهت تعیین نفقه ایام عده و اجرتالمثل ایام زندگی مشترک نیاز به اظهارنظر کارشناس بوده و همچنین در راستای اعمال مادهواحده قانون اصلاح مقررات مربوط به طلاق نیاز به اظهارنظر داوران میباشد دادگاه قرار ارجاع امر به کارشناس و همچنین قرار ارجاع به امر به داور صادر و در این راستا کارشناس برای تعیین میزان نفقه ایام عده و اجرتالمثل و در مورد معرفی داور به زوجین تفهیم گردیده که ظرف 20 روز داوران خود را به دادگاه معرفی نمایند. زوجه، آقای ش.ب. را و زوج، آقای ع.ش. را بهعنوان داوران خود به دادگاه معرفی که داور زوجه نظر خود را چنین اعلام داشته «... علیرغم نصایح فراوان حاضر به ادامه زندگی مشترک نیستند و زوجه اظهار میدارد زوج مرا به زور از منزل بیرون کرده و با توجه به اینکه دارای دو فرزند دختر محصل میباشم خواستار تمامی حق و حقوقات خود من جمله مهریه، نفقه و حضانت و سرپرستی فرزندان مشترک هستم...» داور زوج نیز در نظریه تقدیمی اشعار داشته «... از آنجا که زوجین چندی است دچار مشکلات خانوادگی شدهاند اینجانب طی دو مرحله به زوج آقای ع. جهت صحبت و گفتگو مراجعه که متأسفانه نامبرده حضور نداشته... علیرغم نصایح فراوان زوجه اظهار میدارد حاضر به ادامه زندگی مشترک با زوج نمیباشد...» کارشناس تعیین نفقه و اجرتالمثل نیز با تقدیم نظریه کتبی خود اعلام داشته «... 1- میزان نفقه ایام عده نامبرده ماهیانه 2000000 ریال تعیین میگردد-2- میزان اجرتالمثل مشارالیها را به تفکیک سالهایی که زندگی مشترک داشتهاند تعیین که مجموعاً 115400000 ریال گردیده» دادگاه در تاریخ 1392/8/13 با حضور طرفین تشکیل جلسه داده خواهان اظهار داشته بنده حدود 23 سال است که با خوانده زندگی میکنم تعداد چهار فرزند دارم... تقاضای صدور گواهی عدم امکان سازش دارم... حدود یک سال و نیم است که در منزل مادرم... زندگی میکنم... من فقط طلاق میخواهم.» زوج (خوانده) اظهار داشته «ایشان منزل را ترک کرده چه لزومی دارد زنی که تمکین ندارد خرج و نفقه به او داده شود... اعتیاد به تریاک دارم...» برابر نامه بدون شماره و با تاریخ 1391/6/5 شبکه بهداشت و درمان شهرستان ... از آقای ن.ع. آزمایش از نظر وجود مرفین در تاریخ 1391/6/5 به عمل آمده نتیجه آن مثبت بوده است. دادگاه با اعلام ختم رسیدگی به شرح دادنامه شماره 00161-1393/2/15 با توجه به ارجاع موضوع به داوری و عدم توفیق داوران در اصلاح ذاتالبین، اقرار خوانده به اعتیاد به مواد مخدر، مثبت بودن نتیجه آزمایش به عمل آمده از خوانده از نظر اعتیاد به مواد مخدر و اقرار خوانده به ازدواج مجدد بدون رضایت خواهان و یا کسب اجازه از دادگاه تخلف از شروط ضمنالعقد را محرز دانسته و حکم به الزام خوانده به حضور در یکی از دفاتر رسمی طلاق کشور و اجرای صیغه طلاق صادر و متذکر گردیده که زوجه مهریهاش را دریافت نموده، نفقه گذشته با توجه به اقرار خواهان به ترک منزل به وی تعلق نمیگیرد، جهیزیهاش را بذل نموده، اجرتالمثل ایام زندگی مشترک مبلغ 115400000 ریال و حقالنحله مبلغ 35250000 ریال و نفقه ایام عده پنج میلیون ریال میباشد که خوانده باید به هنگام اجرای صیغه طلاق به خواهان پرداخت نماید، دادنامه صادره به طرفین ابلاغ که آقای ن.ع. در وقت قانونی به رأی صادره اعتراض و با تقدیم دادخواست تقاضای تجدیدنظر نموده که در این مرحله پرونده به شعبه 16 دادگاه تجدیدنظر استان خراسان رضوی ارجاع گردیده که شعبه مرجوعالیه مذکور پرونده را در وقت فوقالعاده تحت نظر قرار داده و با اعلام ختم رسیدگی به شرح دادنامه شماره 1527- 1393/7/24 اعتراض تجدیدنظرخواه به تعیین اجرتالمثل و نحله را وارد دانسته و با این استدلال که در خصوص اجرتالمثل، زوجه در مقام سؤال دادگاه مبنی بر انجام تبرعی کارهای منزل صراحتاً اظهار داشته «من زندگیام را دوست داشتم و مثل اکثر زنان بابت دریافت حقوق و مزد کار نمیکردم» که با لحاظ تبصره ذیل ماده 336 قانون مدنی مستحق دریافت اجرتالمثل (به لحاظ انجام تبرعی) نخواهد بود- و در خصوص نحله نیز زوجه زمانی مستحق دریافت نحله خواهد بود که طلاق از طرف زوج مطرح شود لذا دادگاه با توجه به اینکه اصل دادنامه تجدیدنظرخواسته مطابق با موازین شرعی و قانونی اصدار یافته، رأی متعرضعنه را با اصلاح- اولاً: حذف اجرتالمثل و نحله و ثانیاً: دادگاه به زوجه اختیار میدهد با انتخاب نوع طلاق با اعمال وکالت مندرج در سند نکاحیه خود را مطلقه نماید ثالثاً: مدت اعتبار حکم شش ماه از تاریخ انقضای فرجامخواهی یا ابلاغ رأی فرجامی میباشد- تأیید و استوار نموده است. دادنامه صادره به طرفین ابلاغ که خانم م.م. در مهلت قانونی به رأی صادره اعتراض نموده و با تقدیم دادخواست فرجامی رسیدگی مجدد را درخواست نموده لذا در این راستا پرونده به دیوانعالی کشور ارسال و پس از ثبت و جری تشریفات قانونی پرونده به این شعبه ارجاع گردیده.رأی شعبه دیوان عالی کشور
فرجامخواهی خانم م.م. به طرفیت آقای ن.ع. نسبت به دادنامه شماره 1527- 1393/7/24 شعبه 16 دادگاه تجدیدنظر استان خراسان رضوی مبنی بر اصلاح و تأیید دادنامه شماره 00161- 1393/2/5 شعبه اول دادگاه عمومی حقوقی شهرستان ... مشعر بر صدور حکم الزام فرجامخوانده به طلاق زوجه وارد میباشد زیرا دادگاه محترم تجدیدنظر 1- اجرتالمثل ایام زندگی مشترک را از دادنامه بدوی حذف و زوجه را مستحق آن ندانسته که به نظر صحیح نمیباشد چراکه اولاً- فرجامخواه در مقام پاسخ به سؤال دادگاه مبنی بر اینکه شما به قصد تبرع در منزل مشترک کار و فعالیت میکردید صراحتاً اعلام داشته «خیر» ثانیاً- از این اظهارات زوجه که «من زندگیام را دوست داشتم و مثل اکثر زنان بابت دریافت حقوق و مزد کار نمیکردم» چنین استنباط میگردد که مشارالیها به شرط استمرار این زندگی قصد دریافت حقوق و مزد نداشته حال که این استمرار به لحاظ اقدامات زوج (با ازدواج مجدد و اعتیاد به مواد مخدر) به مخاطره افتاده، تبرعی دانستن کار و فعالیت زوجه در ایام زندگی مشترک موجه نبوده و با عدالت سازگار نمیباشد. 2- دادگاه محترم با استناد به بند ب تبصره 6 مادهواحده زوجه را زمانی مستحق «نحله» دانسته که درخواست طلاق از جانب زوج مطرح شده باشد و چون در مانحنفیه درخواست طلاق از جانب زوجه بوده لذا او را مستحق «نحله» ندانسته و این قسمت از دادنامه بدوی را نیز حذف نموده حال آنکه بند ب اشعار میدارد «در غیر مورد بند ب با توجه به سنوات زندگی مشترک نوع کارهایی که زوجه در خانه شوهر انجام داده و وسع مالی زوج دادگاه مبلغی را از بابت بخشش (نحله) برای زوجه تعیین مینماید» لذا برخلاف استنباط دادگاه، زوجه در صورت عدم تعیین اجرتالمثل مستحق «نحله» خواهد بود علیهذا بنا بهمراتب مرقوم دادنامه فرجامخواسته قابل تأیید نبوده و با استناد به مواد 371 (بند 2) و 401 (بند ج) با نقض دادنامه معترضعنه رسیدگی را به شعبه همعرض ارجاع مینماید.رئیس و اعضای معاون شعبه 15 دیوانعالی کشور
قدیانی- شریفی- سجادی